فهماند كه در صورت پذيرش خلافت جز آنچه از
شريعت مىداند در كار خلافت توصيه كسى را قبول نمىكند، و سخن كسى را كه به خواهش
هواى نفس و مخالف شريعت گفته شود نمىپذيرد، و به تهديد و ارعاب كسى كه فزون طلب و
يا ناراضى باشد در باره امرى كه بيقين مخالف شريعت است ترتيب اثر نمىدهد، زيرا
ناحقگو و تهديد كننده بر خدا افترا بسته و خدا را در حقيقت تهديد كرده است. در
حقيقت امام (ع) به آنچه وعده كرده بود وفا كرد. بزودى و به تفصيل در داستان برادرش
عقيل توضيح خواهيم داد. كه چگونه وقتى عقيل از آن حضرت تقاضاى يك صاع گندم يا جو
اضافى كرد آهنى را داغ كرده و به دست عقيل داد. و عقيل از سوز دست فريادى بر آورد.
امام (ع) خطاب به عقيل فرمود:
گريه كنندگان بحالت گريه كنند آيا از گرماى آهنى كه انسانى ببازيچه
داغ كرده است فرياد بر مىآورى؟ چگونه من از آتشى كه خداوند با خشمش بر افروخته
است فرياد برنياورم؟ ....
لفظ «ركوب» در عبارت امام استعاره از استوارى حضرت بر امور يقينى و
علمى خود مىباشد.
(17928- 17908)
قوله عليه السلام: و ان تركتمونى الى آخره ...
يعنى اگر مرا به خودم واگذاريد و قبول خلافت را از من نخواهيد، در
فرمانبردارى اميرى كه انتخاب كنيد همچون يكى از شما نه، بلكه شايد فرمانبردارتر از
شما نسبت به آن امير خواهم بود. اظهار اطاعت امام (ع) از خليفهاى كه آنها انتخاب
مىكردند به دين دليل بود كه امام (ع) وجوب اطاعت از پيشوا را از ديگران بهتر
مىدانست.
در اين كه امام (ع) فرمود شايد فرمانبردارتر باشم بدين لحاظ است كه
اگر به فرض آنها اميرى براى خود انتخاب مىكردند و آن امير بر خلاف فرمان خدا عمل
مىكرد امام (ع) در برابر چنين اميرى فرمانبردارتر از آنها نبود كه بماند مخالفت
هم مىكرد، پس چون احتمال اين كه آنها اميرى انتخاب مىكردند و او