نظر به مشكلات و حوادث آينده بود كه فرمود: به پيشواز امورى مىرويم
كه چهرهها و رنگهاى گوناگونى دارد، بدان هيبت و صلابت كه دلها تحمّل صبر بر آن
امور را ندارند و خردها نه تنها پذيراى آنها نيستند، بلكه از قبول آن امور به دليل
مخالفت با شريعت و نظام هستى ابا و انكار دارند. امور آيندهاى كه امام (ع) بر
آنها واقف و آگاه بود، اختلاف مردم و تحليلهاى نادرست و شبهات بيهوده و باطلى بود
كه بعدها تحقق پذيرفت؛ مانند تهمتهايى كه معاويه و مردم بصره بر آن حضرت زدند و او
را متهم به قتل عثمان كردند و يا خوارج او را متّهم به قبول حكميت در جنگ صفّين
كردند. چهرهها و رنگهاى مختلفى كه در عبارت حضرت آمده است استعاره بالكنايه از
همين اتهامات مىباشد.
(17889- 17881)
قوله عليه السلام: و إنّ الآفاق قد أغامت و المحجّة قد تنكّرت
ابرهاى تيره ظلم و جهل اطراف بلاد و دلها را فرو پوشانده و نادانى
مردم شريعت را منكر گرديده است امام (ع) در عبارت فوق لفظ «غيم» را براى فروپوشى
آفاق و كرانه دلها استعاره به كار برده و كنايه از اين است كه تاريكهاى ستمگرى و
نادانى دلها را در جهت فساد و تباهى دگرگون كرده است. وجه شباهت اين است، چنان كه
از ابر و رعد و برق چيزى جز نزول باران انتظار نيست از دلهاى تاريك ستمگران چيزى
جز شرّ و فساد انتظار نمىرود.
عبارت «محجّة» اشاره به آشكار بودن راه شريعت و انكار آن به دليل
نادانى مردم و عدم رفتار به احكام آن مىباشد.
(17907- 17890)
قوله عليه السلام: و اعلموا الى قوله عتب العاتب.
پس از آن كه امام (ع) قبول خلافت را رد كرد و صداقت آنها را در تمايل
بخلافت خويش دانست شرايطى براى قبول خلافت بيان كرد و نحوه برخورد خود با مسائل
اجتماعى و يا كيفيّت عمل خود را به اجمال توضيح داد و به آنها