«شگفتا، پسر آن زن بد نام مرا در ميان اهل شام مزاح و بذلهگوى معرفى
كرده و در ذهن آنها جا داده است كه من مردى بسيار شوخ طبعم و با بذله گوييهاى خود
مردم را مىخندانم و سخن نادرستى گفته است و با اين گفتار كذب گناهكار شده است.
آگاه باشيد كه بدترين گفتار دروغ است. از خصوصيات عمرو عاص اين است كه دروغ
مىگويد، وعده مىدهد و خلاف مىكند و در سؤال خود اصرار مىورزد تا طرف را از رو
ببرد. اگر چيزى از او سؤال شود، در پاسخ گفتن بخل به خرج مىدهد و در عهد و پيمان
خود خيانت مىكند، پيوند و خويشى را پاره كرده قطع رحم مىكند؛ هنگامى كه جنگ فرا
رسد، هنوز كه شمشيرها از نيام كشيده نشده باشد، بسيار امر و نهى مىكند ولى بگاه
كارزار بزرگترين هنرش براى خلاصى يافتن از كشته شدن عورتش را نمايان مىكند [1].
آگاه باشيد، به خدا سوگند ياد مرگ مرا از شوخى باز مىدارد، و
فراموشى آخرت وى را از سخن حق گفتن مانع مىشود. او با معاويه بيعت نكرد، مگر اين
كه معاويه قول داد به او هديه بزرگى بدهد و به خاطر دين فروشىاش رشوه كلانى
دريافت دارد [2].»
[شرح]
اين كلام امام (ع) داراى سه بخش بشرح زير مىباشد.
(13919- 13888)
1- بخش اول
اين است كه امام (ع) در آغاز ادّعاى عمرو عاص را در حق خودش، كه او
مردى شوخ و بذلهگوست و مردم را با مزاح و شوخى سرگرم مىدارد، نقل و با جوابى كه
در اوّل آن تعجّب را به كار مىبرد اين ادّعا و تهمت را ردّ مىكند و در پايان سخن
ادّعاى او را ادّعايى دروغ و بى اساسى دانسته مىفرمايد: شگفت از فرزند نابغه است
كه چنين ادّعاى دروغى را شايع كرده و با
[1] اين سخن امام اشاره به جنگ صفين است كه عمرو عاص در برابر
شمشير برق آساى امام (ع) خود را به زمين انداخته كشف عورت كرد.