responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : ترجمه شرح نهج البلاغه نویسنده : ابن ميثم بحرانى ت محمدى مقدم و نوايى    جلد : 2  صفحه : 56

قسمت دوم خطبه‌

: فَنَظَرْتُ فَإِذَا لَيْسَ لِي مُعِينٌ إِلَّا أَهْلُ بَيْتِي- فَضَنِنْتُ بِهِمْ عَنِ الْمَوْتِ- وَ أَغْضَيْتُ عَلَى الْقَذَى وَ شَرِبْتُ عَلَى الشَّجَا- وَ صَبَرْتُ عَلَى أَخْذِ الْكَظَمِ- وَ عَلَى أَمَرَّ مِنْ طَعْمِ الْعَلْقَمِ (6030- 6000)

[لغات‌]

(ضننت به كسر نون): بخل كردن، حيف آمدن. فرّاء از دانشمند ادب «ضننت» به فتح قرائت كرده است.

(اغضيت): چشم پوشى كردن، صرف نظر نمودن.

(قذى) [1]: آنچه در چشم انسان افتد و موجب اذيت و آزار چشم شود.

(شجى): غمى كه به هنگام ناراحتى گلو را بگيرد و با وجود آن آب از گلو پايين نرود.

(اخذ بكظمه): با حالت خشم و ناراحتى زندگى ادامه يابد.

(علقم): درختى است در نهايت تلخى، و در عرف براى هر نوع تلخى به كار مى‌رود.

[ترجمه‌]

«وقتى كه به اطرافم نگريستم با تعجب جز خانواده‌ام ياورى نداشتم، اگر براى گرفتن حق خلافت اقدام مى‌كردم آنان نيز كشته مى‌شدند. بر مرگ ايشان بخل ورزيدم و به كشته شدنشان راضى نشدم. چشم را با وجودى كه خار و خاشاك غم و اندوه در آن خليده بود بر هم نهادم، و آب زهرآگين ستم و ظلم را با اين كه غصه راه گلويم را گرفته بود نوشيدم و با چيزهايى كه از حنظل تلخ‌تر بودند شكيبايى ورزيدم.»

[شرح‌] (6019- 5994)

در اين فراز از سخن، حضرت داستان و سرگذشت خود بعد از وفات رسول خدا (ص) را بازگو مى‌كند، كه در جريان خلافت چه گذشت. و اين نقل ماجرا به منظور بيان مظلوميت و شكيبايى از اتفاقى است كه افتاد، با اين كه آن‌


[1] قذى: خاشاك جمع آن اقذاء است (فرهنگ فارسى دكتر محمد معين).

نام کتاب : ترجمه شرح نهج البلاغه نویسنده : ابن ميثم بحرانى ت محمدى مقدم و نوايى    جلد : 2  صفحه : 56
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست