مجاز بر وزن
مفعل و از فعل جاز يجوز و به معناى تجاوز از معناست.
هر گاه لفظ
از معناى قراردادى لغويش خارج شود مجاز ناميده مىشود. بدين معنى كه ذهن از لفظ به
معنايى غير از معناى آن انتقال يافته است بنا بر اين لفظ است كه زمينه انتقال ذهن
و دگرگونى معنى را فراهم ساخته است.
تعريف حقيقت
در مفردات: كلمهاى است كه به وسيله آن معناى موضوع له اصلى و مورد استفاده در
گفتگو فهمانده شود و حقيقت لغوى، عرفى، شرعى در آن تعريف داخل باشد.
تعريف حقيقت
در جمله- هر جملهاى كه قرارداد شده باشد براى معنى دادن حكمى كه عقل بر آن حكايت
كند و در معناى خود به كار رود حقيقت است، مانند جمله «خلق اللَّه العالم».
تعريف مجاز
در مفرد- هر گاه كلمهاى در غير از معنايى كه طبق قرارداد، گفتگو بر آن انجام
مىگيرد به كار رود مجاز ناميده مىشود و بايد بين معناى قراردادى و معناى ثانوى
(مجازى) رابطهاى وجود داشته باشد، در اين تعريف مجاز لغوى، عرفى و شرعى داخل
مىشود.
تعريف مجاز
در جمله- هر جملهاى كه از معناى قراردادى خود طبق حكم عقل به قسمى از اقسام تأويل
خارج شود مجاز ناميده مىشود مانند قول خداوند متعال: وَ أَخْرَجَتِ
الْأَرْضُ أَثْقالَها[1] فعل مجازا به زمين نسبت داده شده است.
بحث دوّم-
در چگونگى تحقق مجاز است
در وقوع مجاز
دو چيز بايد در نظر گرفته شود:
1- لفظ از
معناى قراردادى خود خارج شده باشد و گرنه حقيقت خواهد بود.
[1]
سوره زلزال (99): آيه (2): زمين سنگينيهاى خود را بيرون مىريزد.