حضرت در آن را شكست و
اموال آن را بين مردم تقسيم كرد. اطرافيان طلحه بعد از اين ماجرا از اطراف او
پراكنده شدند و او تنها ماند. عثمان از اين پيشامد خوشحال شد. طلحه (كه خود را
تنها ديد) پيش عثمان آمد و گفت: اى امير المؤمنين من قصد انجام كارى را داشتم ولى
خداوند بين من و آن كار فاصله انداخت و اينك براى توبه نزد تو آمدهامد. عثمان
گفت، براى توبه نيامدهاى، چون شكست خوردهاى آمدهاى، خدا سزايت را بدهد.
و باز طبرى
نقل كرده است كه عثمان پنجاه هزار دينار يا درهم از طلحه طلبكار بود، روزى طلحه به
عثمان گفت طلبت حاضر است بيا بگير، عثمان به طلحه گفت آن پاداش جوانمرديت باشد.
وقتى كه عثمان به محاصره افتاد امام (ع) به طلحه گفت به خدا سوگندت مىدهم آيا تو
از جانب عثمان برخوردار نشدى؟ طلحه گفت نه، به خدا قسم دست برنمىدارم تا اين كه
حقّ بنى أميه را بپردازد. بعد از اين واقعه امام (ع) مىفرمود: «بازخواست خدا بر
اين صعبه (طلحه) باد، عثمان به او بخشش كرد آنچه بخشش كرد و طلحه در باره او انجام
داد آنچه انجام داد.»
نقل شده است
در روز جنگ جمل وقتى كه زبير به ميدان امام (ع) آمد، امام (ع) به وى فرمود چه چيز
تو را به اين كار وادار كرده است؟ زبير در پاسخ گفت مطالبه خون عثمان، امام (ع) به
او فرمود تو و طلحه رهبرى قتل عثمان را به عهده داشتيد، توبه شما اين است كه خود
را تسليم ورثه عثمان كنيد.
دخالت طلحه و
زبير در قتل عثمان امرى روشن است و ما اين مقدّمه را براى اتمام حجّت عليه آنها
نگاشتيم.
(5137- 5121)
فرموده
است: فلئن كنت شريكهم فيه فانّ لهم لنصيبهم منه و لئن كانوا ولّوه دونى فما
التّبعة الّا عندهم.
اين كلام
امام (ع) براى اتمام حجّت آورده شده است. توضيح آن اين