(انكفّت و استكفّت):
دور مىزند (زاح و انزاح): دور شد (نصاب): اصل (تنصّل من الذّنب): از گناه دورى
جست (عبّ): نوشيدن بدون وقفه (خسوه): يك مرتبه احساس كردن (جلاد): جنگ با شمشير
(هبول): زن فرزند مرده (هبل): گريان
[ترجمه]
«آگاه باشيد
كه شيطان جمعيّت خود را برانگيخته است و همه امكانات خود را فراهم ساخته تا ستم را
به جاى اوّليه خود بازگرداند و باطل را به اصل خود رجوع دهد. به خدا سوگند (طلحه و
زبير) از هيچ ناروايى بر من دريغ نورزيدند و ميان من و خودشان انصاف را رعايت
نكردند. آنها از من حقّى را مطالبه مىكنند كه خود ترك كردهاند و تاوان خونى را
(خون عثمان) كه ريختهاند از من مىخواهند.
بر فرض كه من
شريك آنها در خون عثمان باشم باز مكافات سهم آنها بر خودشان قرار دارد، و اگر آنها
بدون دخالت من خون عثمان را ريختهاند كيفر اين عمل بر خود آنهاست. بزرگترين دليل
آنها بر عليه خودشان است. از مادرى شير مىخواهند كه از شير دادن باز ايستاده است،
مىخواهند بدعتى را زنده كنند كه مرده است. اى دعوت كننده نوميد؟ دعوت كننده كيست
و چه جواب مىشنود؟ من حجّتى را كه مورد رضايت خدا باشد از آنها مىپذيرم و اگر
نپذيرند تيزى شمشير را بر آنها خواهم نهاد و در اين حالت شمشير بهترين پاسخگوى
باطل و ياور حقّ است.
تعجّب اين
است كه آنها به من پيام فرستادهاند كه براى كارزار آماده باشم و در مقابل ضرب
نيزه آنها مقاومت داشته باشم. گريه كنندگان به حالشان بگريند. من چه وقت از تهديد
به جنگ ترسيدهام؟ و چه وقت از ضرب شمشير و نيزه فرار كردهام؟ من به پروردگارم
يقين داشته و شبههاى در دينم ندارم كه از جنگ بترسم».
[شرح]
(5095- 5077)
بيشتر اين خطبه از خطبهاى است كه قبلًا يادآورى كرديم كه وقتى امام (ع) شنيد طلحه
و زبير بيعت خود را شكستهاند ايراد فرمود. در اين خطبه كم و