(ذمر، ذمّر):
برانگيخت (جلب): گروهى از مردم و يا حيوان كه جمع شوند و متحد شوند (تمحّضت): به
حركت در آمد (نصف): انصاف (تبعه): عقوبت و نتيجه عمل (حمّ): تفاله دنبهاى كه بعد
از گرفتن روغنش مىماند (حمّه السّواد): استعاره است براى مردم پست و بىاطلاع
(جبله): صداها (جونه): سياهى