اگر قرينه، بعضى از
معانى لفظ مشترك را تأييد نكند و لفظ مشترك فقط داراى دو معنى باشد بر معناى دوّم
حمل مىشود و اگر بيشتر از دو معنى داشته باشد لفظ مشترك نسبت به معانى تأييد شده
اگر يك معنى باشد بر همان معنى حمل مىشود و اگر بيشتر از يك معنى است مجمل خواهد
بود.
اگر قرينه
بعضى از معانى لفظ مشترك را تأييد كند پس حمل لفظ بر آن معنى مشخّص است چه براى
لفظ دو معنى باشد يا بيشتر.
قسم دوّم-
در باره زيباييهاى الفاظ است
قسم دوّم در
خصوصيّات الفاظ نسبت به معانى آنهاست كه باعث حسن مىشود و آنها را زمينه ساز اداى
مقصود و آماده كننده ذهن براى قبول مقصود نيز شمردهاند. اين بحث بر يك مقدّمه و
دو مطلب ترتيب يافته است
و مقدّمه
داراى دو بحث است:
بحث اوّل:
در باره تعريف بلاغت و فصاحت است
بلاغت مصدر
بلغ است و بليغ كسى است كه نهايت مقصود خود را با عبارتى كه از خلاصه گويى مضرّ به
معنى و مفصّل گويى خسته كننده به دور باشد ادا كند.
فصاحت عبارت
است از عارى بودن سخن از پيچيدگى الفاظ. ريشه فصاحت از فصيح است و آن شيرى است كه
ناخالصى آن گرفته شده باشد و مربوط به زمان زايمان نباشد. فصح و افصح به معناى
خالص به كار مىرود.
عربها وقتى
كه شير گوسفند خالص شود مىگويند: افصحت الشاة و هر گاه زبان از لكنت و گرفتگى پاك
شود مىگويند: افصح العجمى فصاحة، يعنى زبان گنگ باز و فصيح شد. فصاحت نزد اهل ادب
به معناى به كار بردن لغات دور از فهم نيست، بلكه به معناى به كارگيرى عباراتى است
كه به فهم نزديك و براى شنونده شيرين و از لحاظ نوآورى تعجّب انگيز، آغاز آن بر
انجامش گويا، و ابتداى آن