نيست نادانان او را
دانشمند مىنامند. هر صبح براى فراوانى مال دنيا كه كمترش براى او بهتر است تلاش
مىكند تا اين حدّ كه در اخلاق فاسد غوطهور مىشود و چيزهاى بىفايده را جمعآورى
و انبار مىكند. در ميان مردم به قضاوت مىنشيند و تعهّد مىكند كه اشتباهاتى را
كه مردم بدان گرفتارند برطرف سازد، هرگاه دچار يكى از مشكلات شود با رأى خود مطالب
زايد و كهنه را عرضه مىكند و به درستى آنچه در جواب گفته يقين دارد و شبهات مانند
تار عنكبوت اطراف او را فرا گرفتهاند، در، رأيى كه صادر مىكند نمىداند كه به
خطا رفته است يا به صواب. اگر احتمالًا راه صواب را پيموده، مىترسد كه مبادا خطا
كرده باشد، و اگر خطا كرده باشد اميدوار است كه راه صواب را پيموده باشد. نادانى
است كه دائماً در تاريكى جهل قرار دارد، گرفتار گمراهى است كه در ضلالت گام
مىزند. دانش روشن و قابل اعتنايى ندارد چنان كه باد گياهان خشك را مىپراكند او
روايات را از هم مىپاشد، به خدا سوگند پاسخ آنچه به او عرضه مىشود نمىداند، و
شايسته آنچه بدو سپردند نيست. گمان مىكند آنچه او نمىداند مردم هم نمىدانند،
بالاتر از فهم خود را منكر است. اگر دچار امرى مجهول شود براى اين كه نادانيش
آشكار نشود آن را مىپوشاند. خونهاى به ناحق ريخته از ستم قضاوت او به فرياد
مىآيند و وارثان از احكام باطل او مىنالند. به خدا شكايت مىبرم از گروهى كه
نادان زندگى مىكنند، و گمراه مىميرند، هر گاه كتاب خدا به حق تلاوت و تفسير شود
در نزد آنها كم ارزشترين چيز است و هر گاه كتاب خدا تحريف بشود در نزد آنها
بىبهاتر از آن چيزى نيست و براى آنها چيزى ناشناختهتر از امر به معروف و
شناختهتر از منكر نيست».
[شرح]
(4301- 4296)
بايد توجّه داشت كه امام (ع) در آغاز به نفرت از دو كس اشاره مىكند با اين بيان
كه آنها از مغضوبترين مردم نزد خدا هستند و چون اراده و محبّت خدا به چيزى، به
اين معنى است كه خداوند مىداند آن چيز مطابق نظام كلى و تام و كامل جهان است، بنا
بر اين كراهت خدا از چيزى و ناخوش داشتن آن وقتى است كه خدا مىداند آن شيء بر
ضدّ مصلحت جهان و خارج از نظام آن مىباشد.