بنا بر اين خشم خدا
نسبت به آن دو مرد آگاهى خداوند به افعال و اقوال آنهاست كه از مصلحت بدور است.
(4306- 4302)
فرموده
است: رجل وكّله اللّه الى نفسه فهو جائر عن قصد السبيل ... الى قوله بخطيئته.
در اين عبارت
امام (ع) خشم خدا را نسبت به يكى از آن دو مرد توضيح داده و آن را با اوصافى به
شرح زير از ديگران جدا مىسازد:
اوّل- آن كه
خداوند آن شخص را به خود واگذار كرده است. بايد دانست كه توكيل از وكالت گرفته شده
است. در مثال عرب چنين گفته مىشود: وكّل فلان امره الى فلان، اين كار وقتى است كه
كسى به ديگرى اعتماد كرده و كار خود را به آن واگذارد، بنا بر اين توكّل عبارت است
از اين كه فقط بر وكيل اعتماد قلبى دارد. با دانستن معناى توكّل معناى سخن امام
(ع) اين خواهد بود: كسى كه اعتقاد قلبى و يا گمان نزديك به يقين داشته باشد كه خود
يا ديگرى، غير خداوند، قدرت كامل و تمام بر انجام كارى دارد و بخوبى مىتواند از
عهده انجام كارى برآيد و آن را عملى سازد، همين اعتقاد و گمان از قوىترين سببى
است كه خداوند توكّل و اعتماد او را به خودش واگذارد و معناى كلام امام (ع) كه
فرمود:
و كّله اللّه
على نفسه همين است. معناى اعتماد به دنيا نيز همين است كه انسان اعتقاد داشته باشد
كه مال و اندوختههاى دنيوى تأمين كننده خواستههاى اوست و تحصيل مال دنيا او را
از غير مال دنيا بىنياز مىگرداند، و بر حسب ضعف و قوّت توكّل، ميزان خشم و محبّت
خدا و دورى و نزديكى به او تغيير مىكند.
بنا بر اين
انسان از خشم خدا رهايى نمىيابد مگر با توكّل حقيقى بر خداوند متعال آن چنان كه
شايسته توكّل به اوست و قرآن مىفرمايد: فَبِما رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ.
و اين
بزرگترين مقامى است كه اشخاص داراى توكّل، دوست خدا ناميده شدهاند و كسى را كه
خداوند متعال كفايت كننده و دوستدار و مراقب او باشد