واجب بالذّات كه علّت
است براى واجب بالغير (شاهد لفظ واجب است كه در هر دو مشترك است). در صورتى كه صفت
باشد مانند لفظ اسود كه به عنوان اسم بر شيء كه داراى سياهى است اطلاق مىشود دو
تذكّر: تذكّر اوّل- هر گاه لفظ اسود به مفهوم ديگر سياهى. مانند «قار» اطلاق شود
از اين جهت مفهوم تشكيكى دارد و اگر لفظ اسود را به عنوان اسم به كار بريم با
مفهوم قار مفهوم اشتراكى دارد.
تذكّر دوم-
امام فخر رازى جايز نمىداند كه لفظ واحدى براى دو معناى متناقض قرار داده شود، به
اين دليل كه مشترك مفيد معناى ترديد است و ترديد در باره معناى نفى و اثبات براى
هر كسى امرى است روشن.
به نظر امام
فخر از دو جهت اشكال وارد است: اوّلا از موجباتى كه براى آوردن لفظ مشترك ذكر
كرديم موجباتى بودند كه همه موارد را در بر مىگرفت و اختصاص به بعضى از مفاهيم
نداشت. ثانيا هر گاه جايز باشد كه لفظ واحدى براى دو معناى ضدّ كه در حكم دو نقيض
است قرار داد شود، مانند لفظ قرء براى پاكى و حيض كه زن به هر حال يكى از اين دو
حالت را دارد. و ترديد در آن حكمفرماست (در حكم نقيض)، چرا وضع لفظ براى دو معناى
نقيض جايز نباشد؟
بحث سوّم:
در سببهاى اشتراك
به دو قسم
تقسيم مىشود:
1- سبب وجودى
كه ممكن است سبب اكثرى باشد و آن اين است كه هر يك از دو قبيله لفظى را براى
معنايى قرار داد كنند و سپس هر معنى به طورى شهرت يابد كه از يكديگر متمايز نشوند
(سبب وجودى يعنى عللى كه به خاطر آن لفظ مشترك قرار داد مىشود) و ممكن است سبب
اقلّى باشد و آن به اين گونه است كه لفظى را شخصى براى دو معنى و به منظور اداى
مطلب به صورت مجمل قرارداد كند، و پيش از اين يادآورى كرديم كه اداى مطلب به صورت
مجمل هدف خردمندان است.