سوارش را به بيراهه
برده و به هلاكت رسانده است. همچنين مرتكب خطا چون بر غير نظام شريعت رفتار مىكند
و زمام امور شريعت را رها ساخته و به حدود دين عمل نمىكند سرانجام چنين وضعى
افتادن در بزرگترين مهلكه يعنى جهنّم است و اين استعاره لطيفى است.
(4079- 4060)
فرموده
است: الا و انّ التّقوى مطايا ذلل حمل عليها اهلها و اعطوا ازمّتها فاوردتهم الجنّة.
در اين عبارت
امام (ع) لفظ «مطايا» را با صفت زيباى «رام» كه موجب ميل به آن مىشود استعاره
آورده و هيأتى را كه زيبنده سواره است يعنى در دست داشتن افسار ترسيم فرموده است و
با زمام به حدود شريعت كه پرهيزگار آن را رعايت كرده و از آن تجاوز نمىكند اشاره كرده
است و چون مركب رام سوارش را طبق نظم شايسته حركت مىدهد و از راه راست بيرون
نمىرود و داراى مهارى است كه راكب مىتواند آن را از انحراف بازدارد، بنا بر اين
سوار خود را نهايتاً به مقصد مىرساند. تقوا نيز نسبت به متّقى چنين است كه سالك
الى اللّه به وسيله تقوا به آسانى و آسودگى راه حق را مىرود و در موارد هلاك بر
هواى نفس خود مسلّط است و از آن پيروى نمىكند، بنا بر اين هواى نفس در اختيار او،
و همچون مركب رامى است و رعايت حدود خدا سبب ايجاد ملكه تقوا و استمرار آن مىشود
و بدينسان تقوا شبيه مهارى است كه مركب نفس را به اختيار در مىآورد در اين كه
تقوا صاحب خود را به سلامت به سعادت ابدى مىرساند شبيه مركبى رام است كه سوار خود
را به مقصد مىرساند. در هر دو مورد (تشبيه خطا، به اسب چموش و تقوا به مركب رام)
استعاره محسوس براى معقول است. پس از آن امام (ع) توضيح مىدهد كه دو راه براى
رفتن وجود دارد: راه خطا و راه تقوا و پس از آن حق و باطل را بيان داشته و تقوا را
همان حق، و باطل را همان خطا معرفى مىفرمايد. سپس مىفرمايد براى هر يك از راههاى
حق و باطل راهروانى
ترجمه شرح
نهج البلاغه(ابن ميثم) ج1 630 فرموده
است: رجل وكله الله الى نفسه فهو جائر عن قصد السبيل... الى قوله بخطيئته. ..... ص
: 619