مخالفت كسانى هستند
كه بعداً عنايت الهى دست آنها را گرفت و توفيق جديّت در طاعت خدا يافتند و از
اوامر خداوند پيروى كردند و از ارتكاب نواهى خدا دورى جستند با اين كه در آغاز در
يارى امام (ع) كوتاهى كردند. عكس اينها كسانى هستند كه در آغاز امر در يارى امام
(ع) و اطاعت خدا دامن به كمر زدند (مانند طلحه و زبير) ولى بعداً هواى نفسانى آنها
را از راه قبلى منحرف كرد و راه شيطان را پيمودند و در نتيجه سابقه ايمانى آنها به
تقصير و انحراف از دين تبديل شد.
(4035- 4027)
فرموده
است: و اللّه ما كتمت و شمة و لا كذبت كذبة.
امام (ع)
سوگند ياد مىكند كه آنچه از پيامبر خدا در باره حوادث شنيده است پوشيده نمىدارد
و هر حقيقتى كه براى او بيان شده است و گفتنش مباح باشد بيان مىكند و هرگز دروغ
نمىگويد. و اين سوگند گواهى است بر درستى خبرهايى كه اتفاق افتاده يا بزودى
اتّفاق مىافتد و مقدّمهاى است براى آنچه پس از اين خواهد بود، چنان كه
مىفرمايد: «من به امر خلافت و اجتماع و بيعت مردم با خودم از جانب پيامبر (ص) با
خبر شدم.»
بيان اين
جمله براى نشان دادن تنفّر مردم از باطل و گرايش آنها به حق و پايدارى آنها در
پيروى از امام (ع) است. (4059- 4044) سپس آنها را به رعايت تقوا امر مىكند و از
عاقبتى كه برايشان پيش مىآيد خبر مىدهد كه به طور حتم دچار بلا و شبهه مىشوند،
بنا بر اين لازم است كه از خطاها دورى كنند و به پرهيزگارى بپردازند و توجّه
مىدهد كه خطا مقدمه انحراف و تقوا مقدمه نجات است كه: الا و انّ الخطايا خيل شمس
حمل عليها اهلها و خلعت لجمها فتقحّمت بهم فى النّار.
نخست امام
(ع) لفظ «خيل» را براى خطاها به كار مىبرد و سپس آن را به صفت نفرتآور چموش و
سركش و حالتى كه مانع از سوار شدن انسان بر آن مىشود توصيف فرموده كه علاوه بر
چموشى لجام گسيخته نيز هست. مناسبت استعاره روشن است، زيرا اسب چموش افسار گسيخته
فراوان اتّفاق افتاده كه