آفريده كه شريعت را
الزامى مىداند، زيرا همه مردم با سرشت اوليّه بر وجود رسول اتفاق نظر دارند و پس
از آن در مرحله عمل هر گروهى مذهبى را گرفته و اختلاف نظر پيدا مىكنند.
معناى ديگرى
كه براى نجر كردهاند «حسب» مىباشد كه به معناى دين است. بنا بر اين احتمال دارد
كه مقصود حضرت از اختلاف نجر اختلاف در دين باشد و با كلمه تشتّت امر به تفرّق
كلمه مسلمين اشاره كردهاند و منظور از جمله:
و ضاق المخرج
و عمى المصدر، اين است كه مردم پس از افتادن در شبهاتى كه موجب تفرقه آنان مىشود
راه خارج شدن از مشكلات بر آنها تنگ شده و يا راه خروج را نمىيابند و نمىبينند.
كلمه «عمى»
در اين عبارت اشاره به گفته حق تعالى است كه مىفرمايد:
كلمه «عمى»
استعاره زيبايى است در هدايت نيافتن، زيرا كورى در حقيقت عبارت از نداشتن ملكه چشم
است. وجه شباهت اين است، چنان كه كور با چشمش مقصد محسوس را نمىتواند پيدا كند
كسى كه از نظر باطنى كور است به مقاصد معقولش راه نمىيابد، چون بصيرتش را از دست
داده و وجوه رشد و هدايت را تعقّل نمىكند.
جمله: بخمول
الهدى، به ظاهر نبودن هدايت در ميان آنها اشاره دارد زيرا آنها سرچشمه هدايت را گم
كرده و روشنى هدايت در آنها وجود ندارد و به اين دليل كلمه عمى را به طور عموم به
كار برده است تا توضيح دهد كه گمراهان در راه نيافتن و نپيمودن طريق مستقيم و عدم
خروج از ظلمت و تاريكيهاى باطل با آنان اشتراك دارند.
[1]
سوره حج (22): آيه (46): چشم سر آنها كور نيست ولى چشم دلهايى كه در درون
سينههايشان قرار دارد كور است.