1- محال است كه وجود
بيابد مانند مفهوم شريك براى خدا.
2- وجود آن
ممكن است ولى وجود نيافته مانند كوه ياقوت، يا درياى جيوه.
3- فقط يك
مصداق از آن وجود دارد و محال است كه بيش از يك مصداق داشته باشد مانند خداوند.
4- ممكن است
كه بيش از يك مصداق داشته باشد ولى وجود خارجى آن يك مصداق بيشتر ندارد، مانند
خورشيد، بنا بر عقيده كسانى كه بيش از يك خورشيد را ممكن مىدانند.
5- بيش از يك
مصداق وجود دارد كه در اين صورت مصداق آن افراد فراوان ولى پايان پذير و محدود باشد
مانند ستارگان.
6- پايان
ناپذير و نامحدود باشد مانند نفوس انسان [1]
بحث سوم:
تقسيم كلّى يا بر تمام ماهيّت (چيستى) يا بر جزئى از ماهيّت و يا بر امرى خارج از
ماهيّت شيء دلالت مىكند
اوّل- وقتى
كلّى بر تمام چيستى شيء دلالت كند دو صورت دارد:
الف- بر ماهيت
شيء واحد دلالت كند و آن خود به دو صورت تقسيم مىشود:
1- بر مصداق
كلى دلالت كند، مانند تعريف كامل انسان وقتى تعريف شود كه: انسان حيوان انديشمند
است (حدّ تام).
2- بر مصداق
جزئى دلالت كند مانند بيان خصوصيّت انسان بودن براى يك فرد انسان، مثل وقتى كه
سؤال مىشود زيد چيست؟ گفته مىشود انسان است (كه مىتواند حدّ تام باشد)
[1]
نامحدود و نامتناهى به دو معنى است: نامتناهى با لذّات مانند خداوند متعال،
نامتناهى بالنسبه مانند تعداد ملكولهاى آب در جهان، در اينجا، منظور قسم دوّم است.