شرايع را منكر بودند
و به مردى نسبت داده مىشدند كه نامش براهام بود. بعضى ديگر پيروان «بدده» بودند.
بدّ در نزد آنها شخصى بود كه در اين جهان تولّد نيافته و فرزندى نداشت، ازدواج
نكرده و طعام و شراب نمىخورد، نه پير مىشود و نه مىميرد. گروهى ديگر اهل انديشه
بودند، اينها كسانى بودند كه به گردش افلاك و احوال نجوم آگاهى داشتند. گروهى به
موجودات روحانى معتقد بودند. يعنى واسطههاى روحانى را قبول داشتند كه از نزد خدا
به صورت بشر به رسالت آمده بودند، بدون آن كه كتابى داشته باشند.
بعضى ديگر
ستارگان را مىپرستيدند و دستهاى خورشيد و جمعى ماه را پرستش مىكردند. در نهايت
همه اينها بتپرست بودند زيرا به پيامبر حاضرى كه مورد توجّه آنها باشد و در
مشكلات به او رجوع كنند اعتقاد نداشتند. به اين دليل بود كه پيروان روحانيّات و
ستاره پرستان بتهايى را به شكل كواكب مىساختند و آنها را مىپرستيدند. و اصل بت
پرستى از اين جا ناشى مىشد. هر چند بعيد است كسى كه مختصر ذكاوتى داشته باشد چوبى
را به دست خود بسازد و سپس آن را خدا قرار دهد. ولى همين مردمان بر اطراف بتهاى دستساز
مىچرخيدند و حوائجشان را به آنها مىگفتند بدون آن كه از جانب شرع اجازه داشته
باشند و يا دليل و برهانى از جانب خدا وجود داشته باشد. همين طواف و عبادتشان براى
بتها به منزله اثبات خدا بودن آنها بود. غير از گروههايى كه نام برده شد دستجاتى
بودند كه انديشههاى باطل و مرامهاى فاسدى داشتند كه تعدادشان از شماره بيرون بود
و به طور مفصّل در كتابهايى كه در اين باره نوشته شده ذكر شده است.
(1944- 1924)
پس از توضيح اجمالى بر امتهاى فوق، معنى كلام امام (ع) كه فرمود: «بين مشبّه للّه
بخلقه» روشن مىشود كه از اصحاب اديان گذشته گروههايى وجود داشتند كه هر چند صانع
و خالق را قبول داشتند ولى ذهن آنها خداوندى را قبول داشت كه در نفس امر، به
مصنوعات خداوند و اشيايى كه داراى جسمانيّت و