(وهن): ضعف و سستى
(سخط): خشم و غضب (اعترتهم): آنها را فرا گرفت.
(نظرة): مهلت
دادن (جذل): شادمانى دنيوى (اغترّه): غافل ساخت او را و با او به رقابت پرداخت،
زيرا او را سزاوار آن مقام نمىدانست.
(عزيمة): به
چيزى همت گماشتن (اهباط): فرود آمدن
[ترجمه]
«پس از آن كه
خداوند سبحان آسمان و زمين و فرشتگان را آفريد، از قسمتهاى مختلف زمين سخت و نرم و
خاك شور و شيرين قسمتى برگرفت و با آب رحمت ناخالصى آن را گرفت و سپس آن را با
رطوبتى درآميخت تا به قوام آمد و از آن صورتى كه داراى پيوستگى و گسستگى اعضا و
اقدام بود بيافريد. آن را خشكاند تا حدّى كه قسمتهاى مختلف آن در ارتباط و پيوستگى
با هم محكم و استوار و قابل انعطاف شد و آن را تا مدّت معيّنى همچنان باقى گذاشت،
آن گاه از روح خود در آن دميد و به صورت انسان در آورد داراى قواى مختلف ذهنى،
فكرى كه در اشياء تصرف كند و اعضايى كه بتواند آنها را به خدمت گيرد، ابزارى كه در
امور از آنها استفاده كند، شناخت و معرفتى كه بين حق باطل فرق بگذارد، قواى چشيدن و
بوييدن و لمس كردن به او عطا كرد، طينتهاى گوناگون مانند سفيدى استخوان و سرخى خون
و حالات متضاد، اخلاط متباين از گرمى و سردى و خشكى و ترى به او بخشيد. و امانتى
را كه زمينه سجود فرشتگان بر آدم شد در نهاد او قرار داد و فرشتگان را به تكريم و
تعظيم آدم فرا خواند و فرمود آدم را سجده كنيد، همه ملائكه او را سجده كردند مگر
ابليس كه خودخواهى بر او عارض شد و بدبختى بر او چيره گرديد و به خاطر اين كه
خلقتش از آتش بود خود را بزرگ و آدم را كه از خاك آفريده شده بود سبك و پشت شمرد.
در مقابل اين
سركشى سزاوار خشم خدا شد و آزمايش او سخت شد و به خاطر پاداش عبادات خود، تقاضاى
عمر جاويد كرد، خداوند در پاسخ او فرمود:
«تا زمان
معيّن از مهلت يافتگانى». پس از آن خداوند آدم (ع) را در سراى بهشت