اين است آن حكمت
آشكار و روشنى كه هر كس مختصر هوشيارى داشته باشد متوجّه آن مىشود و از اين طريق
عبرت و توجهى پيدا مىكند كه در مجموع مخلوقات نظمى حاكم و فراگير وجود دارد، به
گونهاى كه اگر در جزئى از جزئيّات آثار اين قدرت دقت كند مىبينى كه از آن آثار،
عظمت و نيكويى متجلّى است و قابل مقايسه با آثار بشرى نيست. به اين شرح كه اگر
پادشاهى از پادشاهان دنيا را در نظر بگيريم، هيچ مناسبتى جز توهّم ميان افعال
خداوند و آنان نيست، مثلًا اگر پادشاهى تصميم به درست كردن ساختمانى گرفته باشد و
نهايت كوشش خود را در زيبايى و استحكام سقف و مرصّع كارى به انواع گوهرها به عمل
آورد و آن را به گونهاى شگفتانگيز براى ديدن انسانها زينت بدهد، و نهايت تلاش و
ژرفناكترين انديشه خود را به كار گيرد، نهايت آن، جز اين نخواهد بود كه كارش شباهت
خيالى بعيدى به صنع عجيب پروردگار و ترتيب لطيف فعل خداوند پيدا كند.
بگذريم از
اين كه فعل خداوند در بردارنده حكمتهاى پوشيده و رموز نهفتهاى است كه قواى بشرى
از ادراك آنها ناتوان است. درك اندكى از زيباييهاى خلقت نياز به قريحه لطيف و
روشنايى فراوان ذهن دارد. پس بايد گفت پاكيزه است خداوندى كه اساس همه چيز به دست
اوست و به او باز مىگردند.
حال به ديده
عبرت بنگر چه مناسبتى است ميان خانهاى كه بشر بسازد و اين خانه عظيم. و چراغ خود
را در روشنايى با چراغ آسمان، و خانه خود را در زينت با زينت آسمان مقايسه كن. پس
در نظر داشته باش كه اين همه را خداوند براى تو و همنوعانت آفريده است، تا قوام
زندگى و وجود شما بدان پايدار بماند و به حقيقت آنچه را كه خداوند آفريده است بر
كمال و قدرت و حكمت او استدلال كن تا بتوانى پاكيزه از پليدى به حضرت او بازگردى و
شبيه ساكنان آسمان شوى، خداوند را به خلق آسمانها نيازى نيست. زيرا او غنى مطلقى
است كه نياز به چيزى