شوند، زيرا اجسام از
نظر جسمى همسانند، پس اگر جسمى لزوماً بايد در مكانى باشد بناچار تمام اجسام بايد
در محلى قرار گيرند، زيرا مكانها و خلأ از لحاظ قبول و عدم قبول همسانند و اين
ويژگى اختصاص به بعضى اجسام ندارد و نمىتوان گفت آسمان معلّق به جسم ديگرى تكيه
دارد، زيرا اگر چنين باشد اين سؤال پيش مىآيد كه آن جسم بر چه چيزى متكى است؟ و
بدين منوال تسلسل پيش مىآيد. با اين توضيح چارهاى نيست جز آنكه گفته شود استوارى
آسمانها در فضاى معلّق به قدرت صانع حكيم و قادر مختار است. اگر بگوييد از كلام حق
تعالى كه فرمود: بِغَيْرِ عَمَدٍ تَرَوْنَها^، فهميده مىشود كه براى آسمانها ستونهايى هست
ولى ديدنى نيست و اين با فرموده امام كه به طور مطلق ستون داشتن را از آسمانها سلب
مىكند منافات دارد. پاسخ اين اشكال به چند صورت ممكن است:
الف- احتمال
دارد كه فعل «ترونها» در كلام خداوند جمله مستأنفه باشد و در اين صورت تقدير سخن
چنين است، شما مىبينيد كه آسمانها بدون ستون هستند ب- چنان كه حسن بصرى گفته است
احتمال دارد كه در كلام خدا تقديم و تأخير باشد و در اين صورت تقدير جمله چنين
خواهد بود: ترونها بغير عمد، يعنى آسمانها را بدون ستون مىبينى.
ج- معناى
لطيفتر اين است كه امام فخر رازى بيان كرده و گفته است، عماد آن چيزى است كه بر
آن تكيه داده مىشود، آسمانها پا برجا و تكيهكننده بر قدرت خداى تعالى هستند و
اين همان استوانهاى است كه قابل رؤيت نمىباشد و با كلام امام (ع) كه فرمود:
آسمانها مطلقاً بدون استوانه هستند منافاتى ندارد [زيرا استوانههاى مادّى به چشم
و ذهن مىآيند].
د- صحيح و
درست آن چيزى است كه آن را بيان كرديم و آن اين كه در