بيشتر مواردى كه كان
به كار مىرود ناقصه است مانند اين سخن حق تعالى: إِنَّ إِبْراهِيمَ كانَ أُمَّةً قانِتاً لِلَّهِ[1].
3- كان خالى
از دلالت بر حدث و يا زمان باشد، مانند قول شاعر: و على كان المسومة العراب [2] كان زايده
است و تقدير كلام على المسمومة العراب است.
پس از دانستن
معانى كان و موارد استعمال آن بدان كه كائن به چيزى گفته مىشود كه نبوده و وجود
يافته است و چون آن شيء، ذات مقدس حق تعالى مىباشد و ذات حق منزه از زمان است،
بنا بر اين محال است كه مقصود از كائن در عبارت امام (ع) (كون) دلالت كننده بر
زمان باشد و چون حضرت فرمودهاند كائن لا عن حدث محال است كه (كون) دلالت كننده بر
حدث كه همان مسبوقيت به عدم است باشد با توجّه به بطلان اين كه بودن خداوند مستلزم
زمان و مسبوقيّت به عدم باشد. بنا بر اين كائن جز بر وجود خالى از زمان و حدث
دلالت نمىكند و به همين معناست گفته حق تعالى: وَ كانَ اللَّهُ
غَفُوراً رَحِيماً^[3] و مانند فرموده حضرت رسول (ص): كان اللّه و
لا شيء يعنى خدا بود در حالى كه هيچ چيز نبود.
شرح كلام
حضرت كه فرمود: موجود لا عن عدم، مقصود اين است كه وجود خداوند حادث نيست. توضيح
اين كه موجود از آن جهت كه موجود است، يا وجودش مسبوق به عدم و حاصل از عدم
مىباشد كه چنين موجودى را حادث مىگويند، يا مسبوق به عدم و حامل از آن نيست،
چنين موجودى را قديم مىگويند. اثبات اين حقيقت كه خداوند وجود مسبوق به عدم نيست بدين
شرح است: اگر خداوند حادث باشد ممكن خواهد بود و اگر ممكن باشد
[1]
سوره نحل (16): آيه (120): ابراهيم به (تنهايى) يك امّت بود مطيع فرمان خدا
[2]
اسبهاى پسران بنى بكر بر اسبهاى نشاندار عرب كه در چراگاه رهانيد برترى دارد.
[3] سوره
نساء (4): آيه (96): خدا آمرزنده و مهربان است.