خواهند بود مانند:
انّما ضرب عمروا زيد در اين مثال چون فاعل (زيد) در پايان جمله آمده است مخصوص به
حصر مىباشد و مانند سخن حق تعالى: «وَ
مِنَ النَّاسِ وَ الدَّوَابِّ وَ»[1] در اين آيه مخصوص به حصر كلمه العلماء است كه در
آخر جمله قرار دارد. اگر علماء مقدم مىشد خشية مخصوص به حصر مىشد. و در مبتدا و
خبر هم قاعده چنين است. اگر مبتدا در اول باشد خبر مخصوص به حصر است و بالعكس.
مانند سخن حق تعالى: «إِنَّمَا
السَّبِيلُ عَلَى الَّذِينَ يَسْتَأْذِنُونَكَ[2] در اين
آيه مخصوص به حصر است و اگر مبتدا را پس از خبر بياورى مبتدا مخصوص به حصر خواهد
بود مانند آيه: وَ إِنْ ما
نُرِيَنَّكَ بَعْضَ الَّذِي»[3] مخصوص به حصر در آيه اوّل خبر و در آيه دوّم
مبتدا مىباشد آنچه تاكنون از نظم سخن گفتيم مفاهيمى است كه از كلام عرب به دست
مىآيد.
قاعده دوّم
در مورد خطابه
و در آن چند
بحث و يك خاتمه است.
بحث اوّل-
تعريف خطابه و فايده
آن خطابه
فنّى است كه به اندازه ممكن عهدهدار قانع كردن مردم است در باره موضوعى كه در نظر
مىباشد مردم آن را تصديق كنند. منظور از عهدهدار بودن اقناع مردم اين است كه
براى بيان مقصود از رساترين عبارت بهرهگيرد و تا آنجا كه ممكن است خطابه قانع
كننده باشد.
خطابه در
اقناع از غير خود موفّقتر است و فايده آن بيان مصالح جزئى است و گاهى بيانگر
قوانين كلّى براى مصالح جزئى است مانند عقايد الهى و قوانين
[1]
سوره فاطر (35): آيه (28): تنها مردان دانا مطيع و خدا ترسند.
[2] سوره
توبه (9): آيه (93): منحصرا راه مؤاخذه براى كسانى است كه از تو رخصيت معافيت از
جنگ مىطلبند.
[3] سوره
رعد (13) آيه (40): منحصرا ابلاغ رسالت با تو و حسابرسى با ماست.