است. حكم منفى نظير
حكم نفى است (مثالهاى بالا) مانند اين كه بگويى: انت لا تحسن هذا الفعل، «تو اين
كار را خوب انجام نمىدهى». اسم مقدّم است و فعل منفى مؤخّر است و نيز مانند: لا
تحسن انت هذا الفعل، كه فعل منفى مقدّم است.
بحث پنجم-
تقديم و تأخير حرف نفى بر اسم عام
تقديم: هر
گاه حرف نفى را بر كلمهاى كه معناى عموم دارد مقدّم بياورى و بگويى: ما افعل كلّ
كذا، نفى عموم كردهاى و با اثبات خاص منافات ندارد چنان كه در همين مورد اگر
بگويى:
و افعل بعضه،
«بخشى از آن را انجام دادم»، در سخنت تناقض نگفتهاى، ولى اگر كلمهاى كه بر عموم
دلالت مىكند بر حرف نفى مقدّم بدارى و بگويى: كلّ كذا ما افعله، «هيچ كارى را
انجام ندادهام»، از اين مثال عموم نفى فهميده مىشود و اگر بعد از اين سخن بگويى:
افعل بعضه، «بخشى از آن را انجام دادهام»، تناقض گفتهاى، با توضيح فوق فرق ميان
مرفوع خواندن (كلّه) و منصوب خواندن آن در شعر ابي النجم روشن مىشود:
اگر كلمه كل
را با نصب بخوانيم نفى عموم را اقتضا مىكند و اگر آن را مرفوع بخوانيم مقتضى عموم
نفى خواهد بود.
بحث ششم-
شمارش اقسام تقديم و تأخير،
در تقديم و
تأخير، كيفيّت سخن بسيار دگرگون مىشود. گاهى فرق گذاشتن ميان تقديم كلمه و تأخير
آن ظرافت خاصّى پيدا مىكند مانند سخن حق تعالى: «وَ جَعَلُوا
لِلَّهِ شُرَكاءَ الْجِنَّ»[2]، با مقدّم آوردن
شركا بر جن فهميده مىشود كه سزاوار نيست براى خدا شريك
[1]
امّ الخيار (نام همسرش) صبح كرد در حالى كه بر من ادّعاى گناهان زيادى را داشت كه
هيچ يك از آنها را انجام ندادهام
[2] سوره
انعام (6): آيه (100) يعنى: براى خدا شريكانى از جن قرار دادند