responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : ترجمه شرح نهج البلاغه نویسنده : ابن ميثم بحرانى ت محمدى مقدم و نوايى    جلد : 1  صفحه : 138

كشتى و قتل نفس مقدمه سازى است براى سرزنش كردن فاعل.

در صورتى كه اسم پس از حرف استفهام انكارى باشد مانند: ا انت الّذى قتلت زيدا، «آيا تو همانى كه زيد را كشتى؟» در اين جا سؤال براى اقرار گرفتن از مخاطب است تا قاتل معيّن شود.

آنچه در باره فاعل گفتيم در باره مفعول هم صادق است يعنى هر گاه مفعول پس از حرف استفهام انكارى واقع شود انكار مفعول است. مانند انكار فاعل يعنى انكار از اين جهت است كه فعل بر آن مفعول واقع شده باشد. مانند سخن خداوند متعال: «قُلْ أَ غَيْرَ اللَّهِ أَتَّخِذُ وَلِيًّا» [1]، «قُلْ أَ رَأَيْتَكُمْ إِنْ» [2]، «فَقالُوا أَ بَشَراً مِنَّا واحِداً» [3].

در مثالهاى فوق انكار متوجّه مفعول است بدين معنى كه جايز نيست فعل بر مفعول واقع شود.

بحث سوّم- تقديم و تأخير در حرف نفى‌

هر گاه حرف نفى را بر سر فعل در آورى و بگويى: ما ضربت زيدا، «زيد را نزدم»، فعل زدن را از خود نفى كرده‌اى. اين بدان معنى نيست كه ديگرى زيد را نزده باشد، زيرا نفى زدن از خود نه مقتضى زدن زيد از ناحيه ديگرى است و نه زدن زيد را از ناحيه ديگرى نفى مى‌كند، زيرا نفى خاص (زدن زيد از ناحيه خود) دلالت بر نفى عام و ثبوت آن نمى‌كند.

اگر نفى را بر اسم داخل كنى و بگويى: ما انا ضربت زيدا، «من شخصا زيد را نزدم». از اين مثل فهميده مى‌شود كه زيد مورد ضرب واقع شده است ولى ضارب زيد شما نيستيد. يعنى نفى زدن فقط از گوينده مى‌شود. فرق دو عبارت فوق را (دخول حرفى نفى بر فعل و اسم) را ذوق سليم درك مى‌كند.


[1] سوره انعام (6): آيه (14): بگو اى پيامبر آيا غير خدا را به يارى و دوستى برمى‌گزينيد؟

[2] سوره انعام (6): آيه (40): آيا در آن ساعت سخت غير خدا را مى‌خوانيد؟

[3] سوره قمر (54): آيه (24): آيا بشرى از جنس خودمان را پيروى كنيم؟

نام کتاب : ترجمه شرح نهج البلاغه نویسنده : ابن ميثم بحرانى ت محمدى مقدم و نوايى    جلد : 1  صفحه : 138
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست