2- أنّ المطامع يلازم الأماني و الامال أو هي قسم من
الأماني و الامال، و هي موجبة لمحو البصيرة و عمى القلب
و الحظّ، كفتاة فتّانة جميلة كلّما تطلبها و تقرب
إليها تزداد دلالا و بعدا، و أمّا إذا صرفت النظر عنها تقرب إليك و تواصلك.
الترجمة
فرمود: راستى
كه طمع واردكنندهايست كه صدورى ندارد، و دستآويز بيوفائيست براى زندگى. و بسا كه
نوشنده آب پيش از آنكه سيراب شود گلوگير و خفه شده، و هر آنچه اندازه چيزى كه در
باره آن رقابت و طمعورزى مىشود بزرگتر باشد، درد و مصيبت فقدانش بزرگتر است،
آرزوها چشم دل را كور ميكنند، بخت از در خانه كسى در آيد كه دنبالش نيايد.
طمعكار را دست بخشنده نيست
بگير و نده خود برازنده نيست
طمع ضامن بيوفائي بود
بسا در پى خويش طامع كشد
بسا آبنوشى گلوگير شد
بيفتاد بيآنكه زان سير شد
أماني كند كور چشم دلت
ندارد بجز تيرگي حاصلت
رود بخت دنبال آن كس نخواست
گريزد از آن كس بدنبال خاست
الخامسة و
الستون بعد المائتين من حكمه 7
(265) و
قال 7: أللّهمّ إنّي أعوذ بك من أن تحسّن في لامعة العيون علانيتي، و
تقبّح فيما أبطن لك سريرتي، محافظا على رئاء النّاس من نفسي بجميع ما أنت مطّلع
عليه منّي، فأبدى للنّاس حسن ظاهري، و أفضى إليك بسوء عملي، تقرّبا إلى عبادك، و
تباعدا من مرضاتك.