و اگر بدستاويز خويشى و هم نژادى، مدعيان
ديگر را محكوم كردي، جز تو كسى هست كه با پيغمبر خويشاوندتر و نزديكتر است.
در شگفتم كه خلافت ز نبي
بصحابت و قرابت باشد
بايد از نص نبي ثابت كرد
آنكه لائق بامامت باشد
در اينجا متن
شرح ابن أبي الحديد ترجمه مىشود:
گفتگوى آن
حضرت در اينجا به نثر و نظم نامبرده با أبي بكر و عمر است.
أمّا جمله
نثر راجع بعمر است، زيرا در سقيفه بني ساعده چون أبي بكر بعمر گفت دستت را بده تا
با تو بيعت كنم، عمر پاسخ داد: تو همان يار رسول خدائى كه در همه جا با او بودى چه
در خوشى و چه در سختي، تو دستت را بده تا من با تو بيعت كنم.
علي 7 مىفرمايد: اگر دليل تو بر استحقاق خلافت اينست كه در همه مواطن هم صحبت
رسول خدا بودي، بايد خلافت را بكسي واگذارى كه در همه جا با او بوده، و بعلاوه
خويشاوند نزديك او هم هست.
و أمّا آن
شعر نظر بأبي بكر دارد، زيرا أبي بكر در سقيفه در برابر انصار چنين حجّت آورد: ما
عترت رسول و نگهداران او هستيم كه از او دفاع كرديم و چون با او بيعت شد در برابر
مردم حجّت آورد كه اين بيعت از أهل حلّ و عقد بوده است.
علي 7 مىفرمايد: حجّتي كه در برابر انصار آوردي و خود را از همبستگان و از قوم
رسول خدا نمودار كردي، جز تو كسى هست كه به پيغمبر نزديكتر است از تو، و أمّا دليل
تو در برابر مردم كه جماعت صحابه مرا انتخاب كردند و بخلافت من رضا دادند، جمع
بسياري از صحابه در سقيفه حاضر نبودند و در عقد خلافت تو شركت نداشتند، پس چطور
ثابت مىشود؟؟