responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : منهاج البراعة في شرح نهج البلاغة نویسنده : هاشمى خويى، ميرزا حبيب الله    جلد : 21  صفحه : 115

في حجرها، هذا تصريح بحبّه لعليّ 7 بما لا مزيد عليه و تلويح لبغضه له، و هل قتل عليّ 7 إلّا بمخالفة معاوية معه و بكيده و مكره؟

الترجمة

متن كامل خبر بروايت مندرجه در شرح معتزلى ترجمه مى‌شود:

معاويه بضرار ضبابى گفت: أى ضرار علي را براى من وصف كن، در پاسخ گفت: يا أمير المؤمنين مرا معاف دار، گفت: البته بايد او را وصف كنى، در پاسخ گفت: چون ناچارم مى‌گويم: بخدا، والا همت بود، شديد القوى بود، صرحى و قاطع سخن مى‌گفت، بدادگرى حكومت ميكرد، دانش از همه سويش فرو مى‌ريخت و در پيرامونش حكمت گويا بود، از دنيا و شكوفانيش گريزان بود، بشب پر هراس انس داشت، اشكش فراوان، انديشه‌اش طولانى بود، جامه كوتاه درويشانه را خوش مى‌داشت و خوراك ناهموار را، در ميان جمع ما چون يكى از ما بود هر پرسشى داشتيم جواب مى‌داد، و چون از او فتوى مى‌خواستيم ما را آگاه ميكرد بخدا با اين كه ما را بخود بسيار نزديك ميكرد و با او همنشين بوديم، بسا كه از هيبت الهية او جرئت سخن با او را نداشتيم، اهل دين را بزرگ مى‌داشت، و مساكين را بخود نزديك ميكرد، هيچ نيرومندى طمع نداشت كه ناحقى بسود خود از او بخواهد، و هيچ بينوائى از دادگرى او نوميد نبود.

من خود گواهم كه در يكي از مواقفش وى را ديدم در حالى كه شب از نيمه گذشته، و پرده‌هاى تاريكى خود را بر جهان گسترده بود، و أخترانش در چاه مغرب فرو شده بودند، دست بر ريش داشت و چون مار گزيده بر خود پيچ و تاب مى‌خورد و بمانند مصيبت زده‌اى مى‌گريست و مى‌گفت: أى دنيا ديگرى را فريب بده، خود را بمن عرضه مى‌دارى؟ براى من زيور نمائى و كرشمه ميكنى؟! هيهات هيهات، من تو را سه طلاقه كردم كه رجوع ندارد، عمرت كوتاه است، و قدرت اندك، آه و افسوس از توشه كم، و دورى سفر. و راه پر خطر.

معاويه گريست و گفت: خدا ابو الحسن را رحمت كناد، بخدا همچنين بود

نام کتاب : منهاج البراعة في شرح نهج البلاغة نویسنده : هاشمى خويى، ميرزا حبيب الله    جلد : 21  صفحه : 115
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست