از گسيختن
رشته پيمان و دشمنى خود آگاهيد، كه من از گناهكارتان درگذشتم و از گريزنده شما
شمشير برداشتم، و به پوزش روى آورنده را پذيرفتم، پس اگر كارهاى تباهكننده، و
بيخردى انديشههاى بيجا، شما را به جنگ و خلاف با من براه انداخت، اين منم كه
اسبان تازى را هوار كارزارى خود را نزديك گردانيدهام و دم دست آوردهام، و بر
شتران سوارى خود پالان نهادم.
و اگر مرا
بامدن ناچار كنيد با شما كارى و كارزارى كنم كه جنگ جمل در پيش آن چون ليسيدن
ليسنده انگشت خود را پس از خوراك، بيش نباشد، با اين كه به پايه فرمانبردار، و به
حقّ نيكخواه شما آشنايم، بدون اين كه از گناهكار درگذرم و بجاى آن بىگناه را
بگيرم، و يا از پيمانشكن بگذرم و به آن كه پيمان را بسر برده مؤاخذه كنم.
و من كتاب
له 7 الى معاوية- و هو المختار الثلاثون من باب المختار من كتبه و
رسائله
فاتّق
اللّه فيما لديك، و انظر في حقّه عليك، و ارجع إلى معرفة ما لا تعذر بجهالته فإنّ
للطّاعة أعلاما واضحة، و سبلا نيّرة، و مهجّة نهجة [نهجة- معا]، و غاية مطلّبة يردها
الأكياس و يخالفها الأنكاس، من نكّب عنها جار عن الحقّ، و خبط في التّيه، و غيّر
اللّه نعمته، و أحلّ به نقمته، فنفسك نفسك فقد