از كلام آن
حضرت است كه بدان با عبد اللّه بن زمعه سخن گفت و اين مرد بيوقوف اگر چه از پيروان
آن حضرت بود ولي بمقام شامخ آن وليّ اللّه أعظم و قبلهنماى طالبان كعبه حق و
مجسمه عدل و مظهر اتم اله كمال معرفت حاصل نكرده بود، در ايام خلافتش از حضرتش بى
جهت استحقاق مالى طلب كرد پس آن كلام اللّه ناطق و فيصل حق و باطل در جوابش فرمود:
كه اين مال
نه از آن من است و نه از آن تو اين غنيمت مسلمانان و اندوخته شمشير ايشان است پس
اگر در كار زار با ايشان انباز بودهاى در بهره از آن نيز انبازى و گر نه حاصل
دسترنج آنان طعمه ديگران نخواهد شد.
هر كو عمل نكرد و عنايت اميد داشت
دانه نكشت ابله و دخل انتظار كرد
نا برده رنج گنج ميسّر نمىشود
مزد آن گرفت جان برادر كه كار كرد
و من كلام
له 7 و هو المأتان و الواحد و الثلاثون من المختار فى باب الخطب
ألا إنّ
اللّسان بضعة من الإنسان فلا يسعده القول إذا امتنع، و لا يمهله النّطق إذا اتّسع،
و إنّا لامراء الكلام، و فينا تنشّبت عروقه، و علينا تهدّلت غصونه، و اعلموا رحمكم
اللّه أنّكم في زمان القائل فيه بالحقّ قليل، و اللّسان عن الصّدق كليل، و اللّازم
للحقّ