مىدهند بر وجود او مرئيات و مبصرات نه
با عنوان حضور، و احاطه نكرد او را وهمها بلكه هويدا شد از براى أوهام بأوهام و
بسبب عقلها ممتنع شد از ادراك عقول و بسوى عقلها محاكمه كرد عقلها را خداوند متعال
صاحب بزرگي نيست چنان بزرگى كه ممتد بشود بوجود او نهايات و أطراف پس بزرگ گرداند
نهايات او را در حالتى كه صاحب جسم باشد، و صاحب عظمت نيست چنان عظمتى كه منتهى
بشود بأوغايتها پس عظيم نمايند او را در حالتى كه صاحب جسد باشد بلكه بزرگست از
حيثيت شأن و عظيمست از حيثيت سلطنت.
و شهادت
مىدهم كه محمّد بن عبد اللّه 6 بنده برگزيده او است و
أمين پسنديده او، فرستاد او را با حجتهاى واجب، و با ظفر و غلبه ظاهر، و با واضح
نمودن راه پس رسانيد رسالت را در حالتى كه شكافنده بود ميان حق و باطل را، و حمل
كرد خلق را براه راست در حالتى كه دلالت كننده بود بر آن، و بر پا نمود علمهاى راه
يافتن و منارهاى روشنى را، و گرداند كوههاى اسلام را محكم و ريسمانهاى ايمان را
بغايت استوار.
و بعضى از
فقرات اين در وصف خلقت عجيبه و غريبه اصنافي از حيواناتست مىفرمايد:
اگر فكر
مىكردند در قدرت عظيمه و نعمت جسيمه پروردگار هر آينه بر مىگشتند براه راست، و
مىترسيدند از عذاب آتش، و لكن قلبها ناخوش است و ديدها معيوب آيا نظر نمىكنند
بسوى كوچك آنچه خلق فرموده از حيوان چگونه محكم ساخته خلقت آنرا و استوار گردانيده
تركيب آن را، و شكافته از براى آن گوش و چشم را، و معتدل نمود از براى او استخوان
و پوست را.
نظر بكنيد
بسوى مورچه در غايت خوردى جثه او و لطافت هيئت او نزديك نيست كه ادراك شود
بنگريستن بگوشه چشم و نه با طلب درك فكرها چگونه حركت مىنمايد بر زمين خود، و
هجوم آورد بر روزي خود، نقل ميكند دانه را بسوى سوراخ خود، و مهيا مىنمايد آن
دانه را در مقرّ خود، و جمع ميكند آن را در گرماى خود