النّاكثين للبيعة ما أمكن و أدفع الأيّام
بمراسلتهم و تخويفهم و إنذارهم و أجتهد في ردّهم الى الطاعة بالترغيب و الترهيب، فاذا لم أجد بدّا من الحرب فاخر الدواء الكيّ أي الحرب لأنّها الغاية
التي ينتهى أمر العصاة إليها.
قال العلّامة
المجلسيّ ; بعد حكاية ما حكيناه عن الشارح أقول: و يحتمل أن يكون ذلك تورية منه
7 ليفهم بعض المخاطبين المعنى الأوّل و مراده المعنى الثاني.
أقول: قد
تقدّم في شرح الكلام الثّلاثين تفصيلا أنّه 7 كان بنائه على إبهام
المرام، و استعمال التورية في الكلام، في أمر عثمان لمصالح قاضية بذلك مانعة عن
الابانة و التصريح فليراجع ثمّة.
الترجمة
از جمله كلام
بلاغت نظام آن امام است عليه الصّلاة و السّلام بعد از اين كه بيعت كرده شد بخلافت
در حالتى كه گفتند او را گروهي از صحابه اگر عقاب بفرمائى قومى را از آن كسانى كه
جمعيت نمودند بر قتل عثمان خوب مىشود.
پس فرمود آن
حضرت در جواب ايشان: اى برادران من بدرستى كه من نيستم كه ندانم چيزى را كه شما
مىدانيد و ليكن چگونه مرا قوّت باشد در انتقام و حال آنكه قومى كه جمعيت كردند بر
غايت شوكت ايشان مسلّط و مالك هستند و ما بر ايشان تسلّط نداريم، و بدانيد كه
ايشان اين جماعتاند كه هيجان آمدهاند با ايشان بندگان شما و پيوستهاند بايشان
أعراب باديهنشينان شما و حال آنكه ايشان در ميان شما تكليف مىكنند بشما آنچه
دلشان بخواهد، و آيا مىبينيد با وجود اين حالت محلى از براى قدرت بر چيزى كه
مىخواهيد؟ بدرستى كه اين كار كار جاهليت است و بدرستى كه از براى آن قوم است ماده
بسيار از أعوان و أنصار.
بدرستي كه
مردمان در اين كار هر گاه حركت داده شود بر چند أمر مىباشند طايفه رأى ايشان
مطابق رأى شما خواهد شد و طايفه ديگر ايشان مخالف رأى شما