نام کتاب : درسهايي از نهج البلاغه نویسنده : منتظري، حسينعلي جلد : 1 صفحه : 390
پي ميبرند; لذا اگر كوچكترين غفلتي از خداي تبارك و تعالي داشته باشند، همان را
زنگاري بر دلشان ميدانند.
اين كه در دعاها زياد بر ميخوريم كه ائمه (ع) دائما از خوف خدا ميگريستند و
ميگفتند خدايا ما معصيت تو را كرديم، چنين نيست كه اين دعاها براي تلقين كردن
و ياد دادن به ما باشد. بعضي ميگويند راز و نيازهاي ائمه (ع) براي اين است كه به ما
ياد دهند كه به ياد خدا باشيم . معناي اين حرف اين است كه اين دعاها صورت
دعاست و واقعا دعا نيست، در صورتي كه اين جور نيست، واقعا ائمه (ع) از خوف
خدا گريه ميكردند. دعاي ابوحمزه ثمالي را كه حضرت زين العابدين (ع) در
سحرهاي ماه رمضان ميخوانده اند، يا دعاي كميل را كه شبهاي جمعه
حضرت اميرالمؤمنين علي (ع) ميخوانده و از خوف خدا گريه ميكرده اند، اينها فقط
براي ياد دادن به ما نيست . اين كه حضرت سجاد(ع) ميفرمايند: "فمالي لا ابكي ؟
ابكي لخروج نفسي، ابكي لظلمة قبري، ابكي لضيق لحدي"[1] چرا من گريه
نمي كنم ؟! گريه ميكنم براي خارج شدن روح من، گريه ميكنم براي تاريكي قبرم،
گريه ميكنم براي تنگي لحد من . امام واقعا گريه ميكنند، چون به عظمت و قدرت
خداوند متعال پي برده اند و كوچكترين غفلت را گناه ميدانند. "حسنات الابرار
سيئات المقربين"[2] كارهاي خوب ابرار براي مقربين گناه است .
نمازي كه ما ميخوانيم و واجب خدا را انجام ميدهيم ممكن است از اول تا
آخر غفلت از خدا باشد، در نماز شك كنيم و يا به فكر كارهاي خود باشيم، واقعا
گناه است كه انسان در حضور خدا بايستد زبانش ذكر خدا را بگويد ولي دلش از او
غافل باشد، منتها خدا بر ما تفضل مينمايد. گناه حضرت آدم هم يك چنين گناهي
بود، يعني ترك اولي ، حتي گناه صغيره هم نبوده است .