نام کتاب : نورى از ملكوت، زندگانى آيتاللّه العظمى گلپايگانى نویسنده : مهدى لطفى جلد : 1 صفحه : 34
قلبى خود را به ايشان ابراز مىداشت. روى
همين علاقهاى كه به ايشان داشت پس از آنكه رحل اقامت در قم افكند نامهاى از قم
به اراك نوشته و ابراز مىكنند: كه من در قم ماندنى شدم شما هم بيائيد نان و دوغى
پيدا مىشود كه با هم بخوريد. و به خاطر همين نبوغى كه در وى مشاهده كرده بود، و
در جواب افرادى كه از ايشان مىخواستند كه آقاى گلپايگانى را به اراك بفرستند تا عهدهدار
امور شرعى آنجا باشد فرموده بودند:
«من مىخواهم او را آقاى دنيا بكنم شما مىخواهيد او را آقاى اراك
كنيد؟»
خود آقاى گلپايگانى فرموده بود: «در ايامى كه در حجره بودم كسالتى
پيدا كردم و مريض شدم مرحوم آقاى حاج شيخ از منزل خودشان جوشانده درست كرده و براى
من به حجره آورده بودند. و در دورانى كه در مدرسه فيضيه بودم عصرها مرحوم آقاى حاج
شيخ عبد الكريم به مدرسه فيضيه مىآمدند و در حجره ما واردمىشدند و مىنشستند،
اين برنامه ايشان بود. و ازاينرو علماء و بزرگان هم در همان وقت و ساعت به حجره
ما مىآمدند، و آنجا جمع مىشدند.» مرحوم شيخ به خاطر اينكه ايشان دائما مشغول و
سرگرم تحصيل بود. و داراى نبوغ سرشار و قريحه خاصى بود به ايشان بيش از ديگران
شهريه مىداد.[1]
آيت اللّه حاج شيخ مرتضى اردكانى- صاحب كتاب غنية الطالب فى شرح
المكاسب- نقل كردهاند كه مرحوم آقاى حاج شيخ عبد الكريم با پدرم آشنائى كامل
داشتند. بدين مناسبت به من هم لطف خاصى داشت لذا گاهى به محضرشان مشرف مىشدم روزى
در حضورشان بودم كه دو سيد جوان وارد شدند و آقا نسبت به آنها بسيار احترام نمود
پس از رفتن آنها از حاج شيخ پرسيدم كه اينها چه كسانى بودند كه اينقدر احترام
مىنموديد؟
فرمودند: اينها دو نفر مجتهد عادل مىباشند، يكى سيد احمد خوانسارى و
ديگرى سيد محمد رضا گلپايگانى مىباشند.[2]