سيميندخت وحيدى
آسمان گريست
رفتى و با تمام وجود آسمان گريست
خورشيد از غم تو چو آتشفشان گريست
در سوگت اى فرشته امّيد، روزگار
با صد هزار حسرت و آه و فغان گريست
پژمرده گشت تا گلى از بوستان دين
افسرده گشت مرغ و گل و بوستان گريست