برد باز از جمع ما گرگ اجل حِبرى اجلّ
فقد او شد بهر ياران زان گل بيخار خار
مير اورنگ فقاهت شمع بزم معرفت
و درس او مىداد همچون ابر گوهربار بار
از دو لب مىريخت دائم چون دُر غلطان سخن
وز كرم مىكرد لطف اندرگه ايثار ثار
مشكلات فقهى اندر كِلك فكرش همچو موم
مُعضَلات علمى اندر دست غورش تارتار
از حقايق كرد روشن مدرس فقه و اصول
بهر تحقيقات آسان كرده بر افكار كار
در ره حفظ ديانت با زبان و با قلم
تا دم آخر نبودش غير از اين پيكار كار
بود پشتيبان رهبر آن خمينى بزرگ
دائما همفكر بود و در غم بسيار يار
نيست از فقدان او تنها غمين «نور الهدى»
بلكه دائم ماورا بر وى بگريد زارزار