responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : جلوه‌های اعجاز معصومین نویسنده : راوندی، قطب الدین    جلد : 1  صفحه : 796

پاسخ دادم: من اينجا هستم.

(1) فرمود: آيا تو را به آنچه كه در خواب ديدم خبر دهم؟

پاسخ دادم: چشمان شما را خواب ربود و خير و خوبى مى‌ديدى.

فرمود: ديدم گويا مواجه با مردانى سفيد هستم كه از آسمان فرود مى‌آيند و همراه آنان پرچمهاى سفيد است، شمشيرهايشان كه سفيد و درخشنده است را بسته‌اند و دور اين زمين را خط كشيد.

سپس ديدم كه گويا شاخه‌هاى اين درختان نخل، با زمين غرق در خون تازه، برخورد مى‌كنند و گويا با حسين فرزند دلبندم و نازدانه و پاره تنم مواجه بودم كه در آن غرق شده بود و يارى مى‌طلبيد و كسى او را يارى نمى‌كرد. و گويا آن مردان سفيدى كه از آسمان فرود آمده بودند او را ندا كرده و مى‌گفتند: اى خاندان پيامبر! صبر كنيد چرا كه به دست بدترين مردم كشته مى‌شويد و اى ابا عبد اللَّه! اين بهشت مشتاق ديدار تو مى‌باشد. سپس مرا تعزيت مى‌دادند و مى‌گفتند: اى ابو الحسن! بشارت باد تو را! خداوند به خاطر اين مصيبت، چشم تو را در روز قيامت روشن گرداند، روزى كه مردم در حضور پروردگار جهان مى‌ايستند.

سپس بيدار شدم، قسم به خدايى كه جانم در اختيار اوست! به من صادق مصدق (راستگوى تصديق شده) حضرت ابو القاسم محمّد- 6- خبر داد هنگامى كه براى جنگ با ستمكارانى بر عليه ما خارج مى‌شوم، اين را (خواب) مى‌بينم و اين زمين «كرب و بلاست» كه حسين و هفده تن كه همه از اولاد من و فاطمه هستند در آن دفن مى‌شوند و اين زمين كربلا در آسمانها (و نزد آسمانيان) معروف مى‌باشد و همان طور كه از حرمين (مكه و مدينه) و بيت المقدس ياد مى‌شود، از زمين «كربلا» نيز ياد مى‌گردد.

سپس فرمود: اى ابن عباس! در اين حوالى برايم به جستجوى سرگين آهوها بپرداز كه به خدا قسم من دروغ نگفتم و تو تكذيب نكردى و كسى تاكنون مرا تكذيب نكرده است و آنها به رنگ زرد زعفرانى هستند.

ابن عباس مى‌گويد: جستجو كردم و آنها را در يك جا جمع شده يافتم، پس‌

نام کتاب : جلوه‌های اعجاز معصومین نویسنده : راوندی، قطب الدین    جلد : 1  صفحه : 796
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست