responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : جلوه‌های اعجاز معصومین نویسنده : راوندی، قطب الدین    جلد : 1  صفحه : 764

ما علم غيب مى‌خواهند و خارج شد.

راوى گويد: در اين هنگام خادم آمد و گفت با شما نامه‌هاى فلانى و فلانى و فلانى است و هميانى است كه در آن هزار دينار كه ده دينار آن طلايى مى‌باشد، آنان نامه‌ها و اموال را به او دادند و گفتند كسى كه تو را براى گرفتن مال فرستاده، او امام است، بخاطر اينكه هر چه گفتى مطابق با واقع بود.

ابو الأديان گويد: در اينجا درستى آنچه را كه امام عسكرى راجع به هميان فرموده بود دانستم. پس جعفر كذّاب بر معتمد خليفه عباسى وارد شد و به او گفت كه امام حسن عسكرى- 7- از خود فرزندى باقى گذاشته است. معتمد، با تعدادى از اطرافيان خود حركت كرد و از صيقل (كنيز) آن كودك را طلب كردند.

او هم وجود او را انكار كرده و ادعا نمود كه باردار است.

كنيز را تسليم ابن ابى الشوارب قاضى نمودند و در آن هنگام خبر مرگ ناگهانى عبد اللَّه بن يحيى بن خاقان و شورش «صاحب زنج» در بصره، به آنان رسيد، و اين باعث شد كه آنان از كنيز دست برداشتند و او آزاد گرديد. و حمد مخصوص خداوند [ربّ عالمين‌] است‌[1].

رسوائى جعفر كذّاب و حقانيّت امام زمان (عج)

(1) 24- ابو الحسن على بن سنان موصلى گويد: پدرم نقل مى‌كرد كه وقتى امام حسن عسكرى- 7- رحلت نمود طبق معمول، عدّه‌اى از جبال (شرق آذربايجان) و قم با اموالى وارد شدند در حالى كه خبر از وفات ايشان نداشتند، وقتى كه به سرّ من رأى رسيدند جوياى امام حسن عسكرى- 7- شدند، به آنان گفته شد كه حضرت وفات كرده است.

پرسيدند: وارث او كيست؟ گفتند: برادرش جعفر! پس از او سؤال كردند، كسى گفت براى تفريح و شرب خمر به همراه تعدادى‌


[1] بحار: 50/ 332، حديث 4.

نام کتاب : جلوه‌های اعجاز معصومین نویسنده : راوندی، قطب الدین    جلد : 1  صفحه : 764
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست