responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : جلوه‌های اعجاز معصومین نویسنده : راوندی، قطب الدین    جلد : 1  صفحه : 751

«بصرى» رسيديم در آنجا صومعه‌اى بود و شخصى از آن خارج شد و با سرعت به سوى ما آمد تا اينكه به نزديكى ما رسيد و ايستاد. ديديم راهبى است و ابر نيز حتى براى يك ساعت از بالاى سر محمّد- 6- كنار نمى‌رفت. و راهب هم با مردم سخنى نمى‌گفت و نمى‌دانست اين چه كاروانى است. وقتى كه به محمّد- 6- نگريست او را شناخت و شنيدم كه مى‌گفت: اگر او يكى باشد پس تو، تو هستى.

(1) پس ما زير درخت بزرگى كه خشكيده بود، فرود آمديم كه نزديك صومعه راهب بود. شاخه كمى داشت و اصلا ميوه‌اى نداشت. وقتى كه محمّد- 6- زير آن نشست، آن درخت به حركت در آمد و شاخه‌هايش را بر محمّد- 6- افكند و از همان زمان ميوه‌دار شد. و سه گونه ميوه آورد كه دوتاى از آنها ميوه‌هاى تابستانى بودند و يكى هم ميوه زمستانى بود. تمام كسانى كه با ما بودند از اين مسأله تعجب كردند.

وقتى كه راهب اين را ديد، رفت و براى محمّد- 6- غذايى به اندازه خوردن او آماده كرد و برگشت و پرسيد: چه كسى از اين پسر نگهدارى مى‌كند؟ گفتم: من.

پرسيد: چه نسبتى با او دارى؟

گفتم: عموى او هستم.

پرسيد: اى مرد! او چند عمو دارد، تو كدام آنان هستى؟

گفتم: من برادر پدر و مادرى پدر او هستم.

گفت: گواهى مى‌دهم كه او همان است و اگر اين گونه نباشد من «بحيرى» نيستم. سپس به من گفت: آيا اجازه مى‌دهى اين غذا را نزد او ببرم؟

گفتم: آرى، پس به سوى محمّد- 6- متوجه شدم و گفتم: اين مردى است كه دوست دارد به تو احترام كند، ميل كن.

محمّد- 6- گفت: آيا آن تنها از آن من است نه همراهانم؟

بحيرى گفت: آرى، آن مخصوص تو مى‌باشد.

نام کتاب : جلوه‌های اعجاز معصومین نویسنده : راوندی، قطب الدین    جلد : 1  صفحه : 751
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست