responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : جلوه‌های اعجاز معصومین نویسنده : راوندی، قطب الدین    جلد : 1  صفحه : 739

چشمانشان را در مى‌آورد. پس من هم دستم را دراز كردم تا يكى از شاخه‌هاى آن را بگيرم كه آن جوان بانگ زد و گفت: درنگ كن براى تو در آن نصيبى نيست.

گفتم: چرا؟ در حالى كه درخت مال من است.

گفت: بلكه نصيب كسانى است كه از آن گرفته‌اند و تو نيز به سوى آن باز خواهى گشت. از اين رو من ترسيدم و رنگم تغيير كرد. ديدم كه رنگ رخسار آن زن كاهنه نيز تغيير كرده است.

آنگاه آن زن گفت: اگر خواب تو درست باشد، از صلب تو فرزندى متولد خواهد شد كه بر مشرق و مغرب حكومت كند و پيامبرى نمايد، پس غم از من زدوده شد. و هنگامى كه محمّد- 6- متولد شد، عبد المطلب مى‌گفت: به خدا سوگند! آن درخت، محمّد- 6- است.

ميلاد پر بركت رسول خدا 6

(1) 3- وقتى كه «عبد اللَّه» پدر پيامبر اكرم با «آمنه» ازدواج كرد، او به محمّد- 6- حامله شد. پس از او، روايت شده است كه گفت: وقتى كه به پيامبر حامله شدم مانند زنان ديگر احساس سنگينى نمى‌كردم و مثل اينكه كسى آمد و به من گفت: به بهترين [مردم حامله حامله‌شده‌اى و هنگامى كه وقت ولادت رسيد، زايمان برايم آسان شد تا اينكه وضع حمل كردم. وقتى كه آن حضرت به زمين افتاد دستهايش را به زمين رساند و روى زانو نشست و شنيدم كه هاتفى گفت: بهترين بشر را وضع حمل نمودى، پس از شرّ هر ستمكار و حسودى او را به خداى واحد و بى‌نياز بسپار. پس آمنه گويد: وقتى كه به زمين افتاد، دستش را روى زمين گذاشت و روى زانو نشست‌] آنگاه سر خويش را به سوى آسمان بلند نمود و نورى از او پرتو افكند كه ميان مشرق و مغرب را روشن ساخت و شياطين با تير شهاب رانده شدند. و از آسمان منع گشتند و قريشيان ديدند كه ستارگان، با بى‌نظمى حركت مى‌كنند. از اين مسأله خوف نمودند و گفتند: اين علامت قيامت است. پس نزد «وليد بن مغيره» كه پيرمرد دنيا ديده‌اى بود رفتند و جريان را به او گفتند.

نام کتاب : جلوه‌های اعجاز معصومین نویسنده : راوندی، قطب الدین    جلد : 1  صفحه : 739
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست