نام کتاب : جلوههای اعجاز معصومین نویسنده : راوندی، قطب الدین جلد : 1 صفحه : 738
دست و پاى قوى و پهن خواهد داشت وقتى كه مىخواهد به طرف كسى
متوجه شود با تمام بدن متوجه مىشود (نه اينكه مانند پادشاهان با گوشه چشم نگاه
كند) هنگام راه رفتن مانند اين است كه از تپهاى پايين مىآيد و به درهاى سرازير
مىشود و هنگامى كه با عدّهاى يك جا جمع شود، عرق از او خارج مىگردد و بوى مشك
از او ساطع مىشود كه قبل و بعد از آن مثل آن ديده نشده است. خوشبو و زن دوست است
و داراى نسلى كم و نسل او تنها از يك دختر مبارك خواهد بود كه در بهشت خانهاى
خواهد داشت كه نه در آن سر و صدا وجود دارد و نه خستگى و آن پيامبر، تكفل دخترش را
در آخر الزمان مىكند؛ چنانچه مادر تو را اى عيسى، زكريّا تكفّل كرد. و او دو
فرزند خواهد داشت كه شهيد مىشوند. سخن او قرآن است. و دينش اسلام. و من تو را
هنگام نماز هبوط مىدهم تا آنان را عليه دجّال كمك كنى و آنان امّت مرحومه هستند.
رؤياى صادقه عبد
المطلب
(1) 2- ابو طالب- 7- از حضرت عبد المطلب جد پيامبر اكرم نقل مىكند كه گفت: در حجر اسماعيل
خوابيده بودم و خوابى ديدم كه مرا وحشت گرفت. نزد زن كاهن قريش رفتم و ردايى از
پوست داشتم و موى سرم به شانهام مىرسيد. وقتى كه آن زن به من نگاه كرد از
دگرگونى چهرهام فهميد و برخاست و نشست و من آن موقع سرور قوم خويش بودم. گفت: چرا
رنگ چهره سرور عرب تغيير كرده است؟
آيا حوادث روزگار او را
به ترديد انداخته است؟
گفتم: آرى، من در «حجر
اسماعيل» خوابيده بودم كه در خواب ديدم مانند اينكه درختى از پشت من روييد و رشد
كرد و سر آن به آسمان رسيد و شاخههايش به شرق و غرب رفت و از آن نورى پديد مىآمد
كه هفتاد برابر از نور خورشيد درخشانتر بود. و عرب و عجم به او سجده مىكردند. و
هر روز بر نور و عظمت او مىافزود و عدهاى از قريشيان مىخواستند آن را قطع كنند.
وقتى كه به نزديكش رسيدند، جوانى با چهرهاى نيكو و لباس عالى، كمر آنان را
مىشكست و
نام کتاب : جلوههای اعجاز معصومین نویسنده : راوندی، قطب الدین جلد : 1 صفحه : 738