نام کتاب : جلوههای اعجاز معصومین نویسنده : راوندی، قطب الدین جلد : 1 صفحه : 645
مىگفت: به او گفتم: تو چه كسى هستى؟ گفت: من «مهدى» هستم كه
اهل شهر تو در من شكّ نمودهاند.
امثال اين مرد در همدان
فراوان هستند كه به آنان «بنو راشد متشيّعون» مىگفتند: يكى از آنان از جدش نقل
مىكند كه مىگفت: مهدى- 7- به من فرمود: تو فلانى هستى و از شهرى در
جبل به نام «همدان» مىباشى و به من كيسهاى داد كه در آن پنجاه دينار بود، هر چه
آن دينارها نزد ما بود جز خير چيزى نمىديديم.
اكثر آنان از آن حضرت
سؤال مىكردند: تو كيستى؟ آن حضرت مىفرمود: من «مهدى» هستم كه اهل شهرت مرا انكار
مىكنند، آنگاه آنان به حقيقت پى مىبرند و مستبصر مىشدند و ديگران هم به واسطه
آنان هدايت مىشدند. عده زيادى از شيعيان با امام زين العابدين و امام صادق و امام
كاظم و امام محمّد تقى- :- و با پدران و فرزندان آن بزرگواران طى
الارض مىكردند.
تشابه قارون با جعفر
كذاب
(1) موسى بن عمران- على
نبينا و 7- به پسر عمويش «قارون» مبتلا بود؛ چنانچه امام زمان- 7- به عمويش «جعفر كذاب» مبتلا بود و خداوند اذيت او را از «مهدى»- 7- دفع كرد و كلمه خود را بلند نمود و او را از مهدى- 7- بيم
داد.
وقتى كه امام حسن عسكرى-
7- رحلت كرد، يارانش در خانه آن حضرت جمع شدند تا بر او نماز بخوانند،
جعفر كذّاب هم آمد تا بر آن حضرت نماز بخواند و شيعيان حضور داشتند كه ناگهان ديدند
جوانى آمد و دامن جعفر را گرفت و او را از كنار پدرش دور كرد و بر پدرش نماز خواند
و مردم هم به او اقتدا كردند و جعفر كذّاب مبهوت و حيران مانده بود و نمىتوانست
حرف بزند. وقتى كه از نماز بر پدرش فارغ شد از ميان مردم بيرون آمد و رفت و ناپديد
گشت و نفهميدند كه از كدام سو رفت.
نام کتاب : جلوههای اعجاز معصومین نویسنده : راوندی، قطب الدین جلد : 1 صفحه : 645