responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : جلوه‌های اعجاز معصومین نویسنده : راوندی، قطب الدین    جلد : 1  صفحه : 550

امام رساند و گفت صاحبش مى‌گويد: دوست دارم اين اسب را به تو برگردانم.

غلام مى‌گويد: اسب را خريديم و هيچ اذيّتى به من نكرد.

نزديك بودن ظهور امام زمان (عج)

(1) 72- على بن ابراهيم فدكى مى‌گويد ازدى گويد: طواف مى‌كردم و شش شوط را انجام داده بودم و مى‌خواستم شوط هفتم را انجام بدهم كه ناگهان از طرف راست كعبه به حلقه جماعتى رسيدم و جوان خوب صورت و خوش بو و با هيبتى را ديدم، با هيبتى كه نزديك مردم بود و سخن گفت و سخنى زيباتر از سخن او نديدم و نه خالص‌تر از منطقش در حسن جلوسش. رفتم كه با او سخن بگويم اما مردم نگذاشتند و گفتند: او فرزند رسول خداست و در سال يك روز براى خواصّ خود ظاهر مى‌شود و با آنها تكلم مى‌كند. گفتم: كسى كه خواهان ارشاد است از تو ارشاد مى‌خواهد، ارشادش كن خدا تو را هدايت كند.

مى‌گويد: سنگريزه‌اى برداشت و صورتم را برگرداندم يكى از خادمانش به من گفت: فرزند رسول خدا- 6- به تو چه داد؟ گفتم سنگريزه. آنگاه دستم را باز كردم و ديدم شمش طلا مى‌باشد. او خودش را به من رساند و گفت: آيا حجّت بر تو ثابت شد و حق آشكار گشت و عدم بصيرت از تو رخت بربست و مرا شناختى؟ گفتم: خدايا! نه.

فرمود: من «مهدى» هستم و امام زمان، من كسى هستم كه زمين را بعد از اينكه پر از ظلم و ستم شده باشد، پر از عدل مى‌كنم و زمين خالى از حجّت نيست و مردم بيشتر از «تيه بنى اسرائيل» در فترت نمى‌مانند و زمان قيام من نزديك شده پس اين امانتى است در گردن تو كه به برادرانت از اهل حقّ بگوئى‌[1].

ملاقات با امام زمان (عج)

(2) 73- از على بن ابراهيم بن مهزيار نقل شده است كه بيست بار حجّ بجا


[1] بحار الانوار: 52/ 1، حديث 1.

نام کتاب : جلوه‌های اعجاز معصومین نویسنده : راوندی، قطب الدین    جلد : 1  صفحه : 550
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست