responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : جلوه‌های اعجاز معصومین نویسنده : راوندی، قطب الدین    جلد : 1  صفحه : 520

فرجام دوستان و دشمنان اهل بيت (ع)

(1) 26- جماعتى از جمله يونس بن ظبيان و مفضّل بن عمر و ابو سلمه سرّاج و حسين ابن ابى فاخته مى‌گويد نزد امام صادق- 7- بوديم كه حضرت، در سخنى گفت: گنجينه‌هاى زمين و كليدهايش نزد ماست و اگر بخواهم به يكى از دو پايم مى‌گويم آنچه از طلا و نقره دارى بيرون آور، اين كار انجام مى‌گيرد.

آنگاه با يكى از پاهايش در زمين خطّى كشيد، زمين از زيادى گنجى كه در آن قطعه‌هاى طلا بود، شكافته شد. به دستش هم اين طور گفت، پس آن هم شمش طلايى به اندازه يك وجب بيرون آورد، آن را برداشت و فرمود: خوب نگاه كنيد تا بعد از آن شك ننماييد. پس نگاه كرديم ديديم طلاست كه مى‌درخشد.

سپس فرمود: به زمين نگاه كنيد. نگاه كرديم ديديم شمش‌هاى زيادى روى هم انباشته و مى‌درخشد. در اين هنگام يكى از ما گفت: فدايت شوم! آنچه را كه ديديم به شما داده شده و شيعيان شما نيازمند هستند؟! حضرت فرمود: خدا براى ما و شيعيان ما دنيا و آخرت را جمع خواهد كرد و ما آنان را به بهشت و دشمنان خود را به جهنّم وارد خواهيم كرد[1].

كمربند حضرت ابراهيم (ع)

(2) 27- داود بن قاسم جعفرى مى‌گويد: مردى از اهل قم از امام حسن عسكرى- 7- در مورد آيه: إِنْ يَسْرِقْ فَقَدْ سَرَقَ أَخٌ لَهُ مِنْ قَبْلُ‌ پرسيد و من حاضر بودم.

حضرت فرمود: خود يوسف سرقت نشد، بلكه حضرت كمربندى داشت كه از ابراهيم- 7- به ارث رسيده بود و هر كس اين كمربند را مى‌دزديد غلام مى‌گشت، به اين صورت كه هر وقت آن را كسى مى‌دزديد جبرئيل فرود مى‌آمد و خبر مى‌داد و كمربند از او گرفته مى‌شد و به بندگى در مى‌آمد.


[1] اصول كافى: 1/ 474، حديث 4.

نام کتاب : جلوه‌های اعجاز معصومین نویسنده : راوندی، قطب الدین    جلد : 1  صفحه : 520
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست