responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : جلوه‌های اعجاز معصومین نویسنده : راوندی، قطب الدین    جلد : 1  صفحه : 518

نجات يافتن هشام بن سالم از سرگردانى‌

(1) 21- هشام بن سالم روايت مى‌كند كه: بر عبد اللَّه بن صادق- 7- وارد شدم سخن از زكات پيش آمد گفت: در چهل درهم، يك درهم زكات است. از اين حرف تعجّب كردم و او در نظرم كوچك شد، برخاستم و به رسول خدا پناه بردم و نزد قبر آن حضرت آمدم و گفتم: نزد چه كسى بروم؟

در اين حال بودم كه پسر كوچكى آمد و از لباسم كشيد و گفت: بيا گفتم: نزد كى؟ گفت: سرورم موسى بن جعفر- 8- پس رفتم و خدمت آن حضرت رسيدم وقتى كه وارد حياط شدم او در خانه وزير پشه بندى نشسته بود، بانگ زد:

اى هشام! گفتم: لبيك! فرمود: به سوى من، به سوى من، نه به طرف حروريّه و نه به طرف قدريّه بلكه به سوى ما. پس داخل شدم سؤال كردم و هر چه خواستم جواب داد.

رعايت واجبات الهى‌

(2) 22- حسين بن موسى خياط مى‌گويد: من و جميل بن درّاج و عائذ بن احمسى براى حجّ بيرون آمديم. و عائذ به ما مى‌گفت: من سؤالى دارم كه مى‌خواهم از امام صادق- 7- بپرسم پس به خدمت آن حضرت رسيديم وقتى كه نشستيم ابتدائا فرمود: «اگر كسى واجبات خدا را به جاى آورد، غير از اينها از او نمى‌خواهند».

پس در اين هنگام عائذ اشاره كرد، وقتى كه برخاستيم گفتيم: سؤال تو چه بود؟ گفت: همان بود كه از آن حضرت شنيديد. من مردى هستم كه طاقت ندارم شب برخيزم و نافله به جاى آورم، ترسيدم گناهكار باشم و مؤاخذه گردم و هلاك شوم‌[1].


[1] اصول كافى: 3/ 487، حديث 3.

نام کتاب : جلوه‌های اعجاز معصومین نویسنده : راوندی، قطب الدین    جلد : 1  صفحه : 518
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست