نام کتاب : جلوههای اعجاز معصومین نویسنده : راوندی، قطب الدین جلد : 1 صفحه : 513
مشورت هشام با امام (ع)
(1) 9- هشام مىگويد:
خواستم كنيزى را در منى بخرم، پس با امام ابو الحسن اوّل- 7- در اين
باره مشورت خواستم ولى به من پاسخى نداد. و آن كنيز را ديد كه در كنار كنيزان ديگر
نشسته بود. حضرت به آن نگاه كرد و فرمود: هيچ عيبى نداشت اگر عمرش كم نبود. پس من
از خريدن آن دست برداشتم. از مكه خارج نشده بودم كه آن كنيز مرد[1].
حكايت ابراهيم همدانى
با ابو جعفر دوّم (ع)
(2) 10- ابراهيم همدانى
مىگويد: ابو جعفر دوّم- 7- به من نامهاى نوشت و مرا دستور داده بود
كه آن نامه را تا وقتى كه يحيى بن ابى عمران نمرده باز نكنم. پس نامه دو سال پيش
من ماند. وقتى روزى رسيد كه يحيى مرد، نامه را باز كردم و ديدم در آن نوشته:
كارهاى يحيى را انجام بده و از اين قبيل دستورات داده بود. ابراهيم مىگويد: تا
وقتى كه يحيى زنده بود از مرگ نمىترسيدم[2].
مقام بلند شيعيان اهل
بيت (ع)
(3) 11- ابو بصير
مىگويد: امام صادق- 7- از من پرسيد: حال ابو حمزه چگونه است؟ گفتم:
وقتى كه آمدم خوب بود. فرمود: وقتى كه برگشتى از من به او سلام برسان و بگو كه در
فلان روز و فلان ماه خواهد مرد.
گفتم: او آدم مأنوس و از
شيعيان شماست! فرمود: بلى، شخص اگر از شيعيان ما باشد و از خدا بترسد و مراقبت كند
و از گناهان اجتناب نمايد، وقتى كه اين كارها را كرد با ما و در درجه ما خواهد
بود. ابو بصير مىگويد: پس برگشتم، ابو