responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : جلوه‌های اعجاز معصومین نویسنده : راوندی، قطب الدین    جلد : 1  صفحه : 505

رسيدم و آنجا نشستم. كنيز يا غلامى بيرون آمد (ترديد از راوى است) گفت: آنچه با خوددارى، بياور.

گفتم: چيزى ندارم. داخل شد و دوباره بيرون آمد و گفت: سى دينار در پارچه‌اى كه رنگش سبز است همراه تو مى‌باشد و داخل آن دينارها، دينارى شامىّ است. غلام با خودش مهرى داشت كه آن را مى‌خواستم. پس آنچه با خود داشتم به او دادم و آن مهر را گرفتم‌[1].

احسان و رفع مشكلات شيعيان‌

(1) 10- مسرور طبّاخ مى‌گويد: بخاطر گرفتارى كه داشتم، براى حسن بن راشد نامه نوشتم، ولى او را در خانه نيافتم و برگشتم. و به شهر منصور (سامرّا) وارد شدم.

وقتى كه به قصر متوكل رسيدم، مردى نزد من آمد كه صورتش را نديدم، دستم را گرفت و در آن، كيسه سفيدى گذاشت. نگاه كردم، ديدم دوازده دينار است و روى كيسه نوشته شده است. مسرور طبّاخ‌[2].

شك در حال طواف‌

(2) 11- حسن بن حسين استرآبادى مى‌گويد: در حال طواف، شك نمودم كه چند طواف و شوط انجام داده‌ام، ناگاه جوانى خوبروى را ديدم كه پيش آمد و گفت: هفت شوط ديگر طواف كن‌[3].

رسيدن دراهم به نزد امام (عج)

(3) 12- ابن شاذان مى‌گويد: نزد من پانصد درهم بيست درهم كم جمع شده بود.


[1] بحار الانوار: 51/ 294، حديث 6 و 7.

[2] بحار الانوار: 51/ 294، حديث 6 و 7.

[3] وسائل الشيعه: 9/ 436، حديث 13.

نام کتاب : جلوه‌های اعجاز معصومین نویسنده : راوندی، قطب الدین    جلد : 1  صفحه : 505
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست