responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : جلوه‌های اعجاز معصومین نویسنده : راوندی، قطب الدین    جلد : 1  صفحه : 501

هنگام عصر، بقچه سبكى را آورد و صبح روز بعد، ابو القاسم نزد من آمد و ابو الحسين و اسحاق نيز آمدند. ابو القاسم گفت: غلامى كه بقچه را برد، اين درهمها را آورد و گفت: اينها را به كسى بده كه بقچه را آورد و تو از او گرفته‌اى.

وقتى كه از درب خانه بيرون مى‌آمدم، بدون اينكه من چيزى بگويم، ابو الحسين به من گفت: مثل اينكه مى‌دانست من چيزى دارم، آرزو دارم كه از آن درهمها به من بدهى تا به آنها تبرك بجويم. و همين طور سال اولى كه با تو در سامرّا بودم. گفتم: بگير: براى تو آورده است‌[1].

پيراهنى از بهشت‌

(1) 4- مفضل از امام صادق- 7- روايت مى‌كند كه: آن حضرت فرمود:

آيا مى‌دانى كه پيراهن يوسف چه بود؟

گفتم: نه.

فرمود: وقتى آتش برافروختند و حضرت ابراهيم- 7- را در آن افكندند، جبرئيل پيراهنى از بهشت براى او آورد و با پوشيدن آن از گرما و سرما محفوظ ماند.

و هنگامى كه مرگ ابراهيم- 7- رسيد آن را در حرزى قرار داد و به اسحاق بست. و اسحاق بر يعقوب و هنگامى كه يوسف متولد شد بر او بست. و در بازوى يوسف بود تا اينكه بر سرش آن بلا آمد.

و هنگامى كه در مصر حضرت يوسف آن را از حرز در آورد، يعقوب رايحه آن را يافت. و خداوند متعال از او چنين حكايت مى‌كند: «إِنِّي لَأَجِدُ رِيحَ يُوسُفَ لَوْ لا أَنْ تُفَنِّدُونِ‌»[2]. و اين همان پيراهنى است كه از بهشت آمده است.

گفتم: فدايت شوم! آن پيراهن چه شد؟

فرمود: نزد اهلش موجود است و نزد قائم ماست؛ وقتى كه خروج مى‌كند،


[1] بحار الانوار: 51/ 332.

[2] يعنى:« من بوى يوسف را مى‌يابم اگر مرا تخطئه ننماييد»،( سوره يوسف، آيه 94).

نام کتاب : جلوه‌های اعجاز معصومین نویسنده : راوندی، قطب الدین    جلد : 1  صفحه : 501
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست