نام کتاب : جلوههای اعجاز معصومین نویسنده : راوندی، قطب الدین جلد : 1 صفحه : 500
فرمود: بكش. نزديك شدم و سينه مبارك و شانههايش را لمس كردم.
حضرت پرسيد: با اين كار
چه قصدى دارى؟
گفتم: از پدر بزرگوارت
شنيدم كه فرمود: قائم از ما، سينهاش پهن و بلند شانه است كه ميان آنها گسترده
مىباشد.
حضرت فرمود: پدرم زره
رسول خدا- 6- را پوشيد و پايين آن را بالا برد و من نيز
پوشيدم همين طور بود. ولى آن زره مانند رسول خدا- 6- بر قائم
اهل بيت، اندازه است[1].
تحويل درهمها به
نماينده امام (عج)
(1) 3- باز او مىگويد: در
اين سالى كه- نشانههاى آن حضرت بر من ظاهر شد- هزار دينار بردم و آنها را شخصى به
نام «ابو جعفر» فرستاده بود. و ابو الحسين محمّد و اسحاق بن جنيد با من بودند. ابو
الحسين، خرجين خود را برد تا برود. و من سه الاغ كرايه كردم تا اينكه به «قاطول»[2] رسيديم، ولى
در آنجا الاغى نيافتم (كه كرايه كنم)، به ابو الحسين گفتم: خرجينى كه در آن مال
هست بردار و با قافله برو من مىمانم تا براى اسحاق بن جنيد، الاغى پيدا كنم تا
سوار شود؛ چون او پيرمرد است.
پس الاغى كرايه كردم و
در قصر متوكل در سامرا، خود را به ابو الحسين رسانيدم. و الاغ را مىراندم و
مىگفتم: حمد و ثناى خدا را بر آنچه هستى، بكن.
گفت: دوست داشتم كه اين
عمل ادامه پيدا مىكرد تا اينكه به سامرّا رسيدم و آنچه با خود داشتيم آورديم و
وكيل در حضور من آن را گرفت و در پارچهاى نهاد و توسط غلام سياهى، ارسال داشت.