نام کتاب : جلوههای اعجاز معصومین نویسنده : راوندی، قطب الدین جلد : 1 صفحه : 49
كجاست؟ گفتند: اينجا «حوأب» است گفت: من بايد برگردم مرا
برگردانيد؛ چون روزى رسول خدا- 6- فرمود: «چه كار مىكنيد
وقتى كه سگهاى حوأب به روى يكى از شما پارس كنند؟»[1].
(1) 94- پيامبر اكرم-
6- فرمود: «جبرئيل به من خبر داد كه پسرم حسين در زمين طفّ
به شهادت مىرسد. و از خاك آنجا براى من آورد و گفت:
(2) 95- ام سلمه
مىگويد: عمّار، سنگ و آجر براى مسجد پيغمبر حمل مىكرد. پيامبر از سينهاش خاك را
پاك مىكرد و مىفرمود: «تو را گروه ستمكارى مىكشند»[3].
(3) 96- ابو سعيد خدرى
نقل مىكند: روزى پيامبر- 6- غنيمتى را تقسيم مىكرد. مردى
از بنى تميم گفت: «عدالت را مراعات كن!».
حضرت فرمود: «واى بر تو!
اگر من مراعات نكنم چه كسى آن را مراعات خواهد كرد؟».
اصحاب گفتند: اجازه دهيد
گردنش را بزنيم. فرمود: «نه، او يارانى پيدا مىكند كه نماز و روزه شما در مقابل
نماز و روزه آنها خيلى ناچيز است. از دين خارج مىشوند، همان گونه كه تير از كمان
خارج مىشود و رئيس آنها مردى است با چشمان بزرگ و سياه و يكى از دو پستانش شبيه
پستان زن است!».
ابو سعيد مىگويد: با
على- 7- در نهروان بودم، وقتى آنها را به قتل رساند ديدم كه در بين
كشتهها در پى كسى مىگردد، و همان كسى را پيدا كرد كه پيامبر توصيف كرده بود[4].
(4) 97- پيامبر اكرم-
6- فرمود: «شهرى بين دجله و شاخهاى از آن و قريه «قطربل»[5] و «صراة»[6] بنا مىشود
و تمام مالياتهاى روى زمين آنجا