responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : جلوه‌های اعجاز معصومین نویسنده : راوندی، قطب الدین    جلد : 1  صفحه : 488

يكى به ديگرى گفت: چرا ما براى اين پسر پايكوبى مى‌كنيم؟ او نه از بزرگان ماست و نه سنّش از ما زيادتر و نه از ما داناتر است؟

گفتند: به خدا سوگند! ما براى او پايكوبى نمى‌كنيم! ابو هاشم به آنان گفت: به خدا سوگند! وقتى كه او را ديديد، با فروتنى و ذلّت براى او پايكوبى مى‌كنيد. در اين هنگام حضرت آمد، وقتى چشمشان به آن حضرت افتاد، شروع به پايكوبى كردند.

ابو هاشم گفت: مگر گمان نمى‌كرديد كه براى او پايكوبى نمى‌كنيد؟

گفتند: به خدا سوگند! نتوانستيم خود را نگهداريم تا اينكه پايكوبى كرديم‌[1].

معالجه متوكّل توسط امام هادى (ع)

(1) 7- ابراهيم بن محمّد طاهرى مى‌گويد: متوكل از «دملى» كه در آورده بود بشدت مريض شد و هيچ كس نمى‌توانست آن را با آهن بشكافد، تا اينكه نزديك بود او را هلاك كند. مادرش نذر كرد كه اگر متوكّل خوب شود، مالى از جانب خود براى امام هادى- 7- بفرستد.

وزير متوكل، فتح بن خاقان گفت: پزشكان از معالجه تو عاجز شده‌اند. دنبال اين مرد (امام هادى) بفرست. و از او دوايى بخواه، شايد نزد او چيزى باشد كه مايه بهبودى تو گردد.

متوكل گفت: به سوى او شخصى را بفرستيد. پس فرستاده متوكل رفت و برگشت و گفت (حضرت مى‌فرمايد:) سرگين گوسفند را بگيريد و با آب گل بياميزيد و بر موضع زخم بگذاريد، به اذن خداوند نافع است.

پزشكان دستور امام را به سخره گرفتند.

فتح بن خاقان گفت: آيا ضررى دارد؟

گفتند: نه، ولى نفعى هم ندارد.


[1] بحار الانوار: 50/ 137، حديث 20.

نام کتاب : جلوه‌های اعجاز معصومین نویسنده : راوندی، قطب الدین    جلد : 1  صفحه : 488
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست